مهارت تحمل ابهام: قدرت بزرگان

مهارت تحمل ابهام: قدرت بزرگان

در اسطبل زندگی ما، «آینده» مانند کُره‌اسبی‌ست که اگرچه از آبشخور آمال و آرزوهای ما تغذیه می‌کند، اما ترس از اینکه کجا قرار است قضای حاجت کند، در دل ما لرزه می‌اندازد. به راستی تکلیف ما با آینده چیست؟ تحمل ابهام! چه چیزها که آدم از چه کسانی یاد می‌گیرد! ۲۸ ساله بودم؛ سر پرشوری […]

استراتژی؛ پاسخی به همه چیز

استراتژی؛ پاسخی به همه چیز

آنقدر در مورد استراتژی نوشته‌اند که تقریباً نمی‌شود چیز جدیدی در مورد آن گفت. در عوض می‌توان آنچه موجود است را نوعی دیگر نگاه کرد. در این یادداشت کوچک که به درخواست یکی از دوستان نوشته شده، به طور بسیار خلاصه به بازگو کردن یکی از نگاه‌های عملگرایانه پرداخته شده است. استراتژی (یا راهبرد) از […]

ریشه‌ی حسادت ناامیدی‌ست

ژریکو، پرتره‌نگاریِ بیماران روانی - نماد حسادت

یااااافتم! یااااافتتتتتتتتم! صدای ارشمیدس که به یکباره از حمام عمومی بیرون دوید و در خیابان‌های سیراکوزا این کلمات را فریاد زد، چند سال پیش در گوش نگارنده هم طنین‌انداز شد. زمانی که پس از نوشیدن قهوه با یکی از دوستان، قصد کردم تا از طریق رساندن وی به مقصدش، او را مشایعت کنم و از […]

چرک‌نویسی درباره‌ی غرور

چرک‌نویسی درباره‌ی غرور

از غرورم است که همین پیش‌نویس را می‌نویسم و چون هنوز نمی‌دانم که سر و ته دارد یا نه، آن را یک چرک‌نویس می‌دانم تا یک یادداشت درست و حسابی. گفتگوست با خودم و شما. پرسه‌ی ذهنی‌ست. کمتر می‌شود که من در برگزاری یک رویداد، همایش، کنفرانس و غیره نقش داشته باشم. مگر نور چشمم تداکس‌تهران […]

اعترافات یک برون‌گرا

اعترافات یک برون‌گرا: چگونه درون‌گرایی جای چپ‌دستی سابق را گرفته است؟

همسرم معتقد است که «دستاوردهای جهان را درون‌گراها می‌سازند و برو‌ن‌گراها پُز آن را می‌دهند!». می‌دانم که این یک جمله‌ی افراطی‌ست، اما به نظر من، او حق دارد. چون زندگی کردن با یک فرد به شدت برون‌گرا اصلاً کار آسانی نیست. او این استدلال را زمانی به کار می‌برد که در حال شوخی کردن با […]

آیین یالا کردن: سنت ما برای آغاز خوب و فرجام بد!

یالا کردن و کلنگ زنی یک پروژه دیگر

بر اساس ویکی‌پدیا، واژه‌ی «آیین» دلالت دارد بر کاری نمادین، متعارف و مرسوم در جامعه‌های انسانی که می‌تواند به یک مکتب فکری اشاره کند. من در عنوان این یادداشت از این واژه‌ استفاده کردم تا در مورد یک مکتب فکری بنویسم که نام آن را «آیین یالا کردن» گذاشتم. یالا کردن، بیانگر حس بسیاری از […]

چند سطر در باب عشق

شاید در طبیعت، سنگِ رودخانه عاشق آب باشد. چرا که به خاطر و در اثر آب «تغییر» کرده است؛ تیزی‌هاش ساییده شده و شکلی شده که به آن سنگِ رودخانه گفته می‌شود

جایی خوانده بودم، یا شاید هم از یکی از سخنرانان تد شنیده بودم که «عاشق کسی بودن، یعنی قدرت اینکه نابودت کند را به او بدهی، و بعد به او اعتماد کنی این کار را نمی‌کند». امشب اما به ذهنم رسید که در کنار اعتماد، شاید مؤلفه‌ی دیگری باشد که تعریف عمل‌گرایانه‌تری از «عشق» بدهد. […]

مرثیه‌ای برای تهران؛ شهری برای گذر…

مرثیه‌ای برای تهران؛ شهری برای گذر... موقتی که دائم شد!

یک چرخه‌ی معیوب روز شنبه اول هفته‌ست، اما من در حال نوشتن این یادداشت. پس از نوشیدن قهوه صبحگاهی متوجه شدم که تمام جلسات روزم کنسل شده‌اند و در طول هفته هم به غیر از چند جلسه، چیزی دایر نمی‌شود. همزمان همسرم هم که یک آموزشگاه موسیقی دارد با تلفن در حال مدیریت بحران و […]