در جامعهای که باورهای آن بر اساس «انسان در محدودیتها ستاره میشود» ساخته شده شاید مسدود کردن دسترسی به فناوری و تکنولوژیهای روز دنیا کار عبثتری از سایر نقاط دنیا باشد. ایرانیها به اقتضای نحوه زیست خود طی دهههای اخیر آموختهاند که چطور با هر محدودیتی مواجه شوند و آن را دور بزنند. در این میان محدودسازی دسترسی آنها به فناوری و تکنولوژی و اینترنت از آن جهت که قطاری پرسرعتتر از سایر قطارهاست امری بعید به نظر میرسد. به اعتقاد رضا غیابی دیوار کشیدن دور یک کشور برای اینکه مردم آن به فناوری و دانش روز دنیا دسترسی پیدا نکنند خیال خامی است که حتی ابرقدرتهایی مانند چین هم آنطور که تصور میکنند از پس آن برنیامدهاند. اینکه دولتها به بهانه حفظ و صیانت از امنیت ملی مردم کشور خود را محدود کنند هیچ مفهومی جز ضعف آن دولتها در استفاده صحیح از فناوری و تکنولوژی و استفاده مفید از آن ندارد. اما اینجا ایران است، کشوری که دولتمردان آن با عملکرد و گفتار خود بارها ثابت کردهاند درک صحیحی از آنچه در جامعه در جریان است نداشته و در دنیایی ساخته ذهنیات خود زندگی میکنند. طبیعی است که چنین دولتمردانی هر روز بدون اطلاع از عواقب دری که هربار مشت خود را محکمتر بر آن میکوبند، از این قدرتنمایی سرخوشند غافل از آنکه عواقب بیش از حد فشردن یک فنر چیزی جز رها شدن آن به سمت مسیری نامعلوم نیست.
طی دهههای اخیر همواره شــاهد محدودیت جامعه در دسترسی به فناوری، اطلاعات و دانش روز بودهایم. زمانی حمل ویدئو جرم بود و امروز اینترنت فیلتر اســت، اما عواقب این همه سال محدود کردن مردم چیست؟
بارها شــاهد این موضوع بودهایم که قانونگذاران ما به دلیل اینکه بســیاری از تکنولوژیها را نمیفهمند و نمیتواننــد به راحتی ضررهای آن را دفع کنند فوراً به ســراغ آخرین راهکار که محدودیت است رفتهاند. در مورد نوآوریهای نوظهــور نیز میبینیم که امروز فناوریهایــی ماننــد بلاکچین، رمــزارز و نوآوریهایی کــه در فناوری بلاکچین انجام شــده مانند متاورس، اینترنت استارلینک و… وجود دارد که بــه عنوان یک پدیده نوظهور زیر همه قواعد کشــورهایی مانند ایران زده و اولین واکنش کشــور ما نســبت به اینها محدودیت بوده است، اما ایــن محدودیت چه عواقبی دارد؟ ما ملتی هســتیم که از قدیم در به کار بردن فناوری آغوش باز داشتند، برای مثال ایران اولین کشور در خاورمیانه اســت که از فناوری جیاسام و سیمکارت استفاده کرد و یادمان نرفته که فناوریهای بانکی چقدر زود بهروز شد و جزو اولین کشورها در خاورمیانه بودیم که از دســتگاه خودپرداز اســتفاده کردیم. همه اینها یعنی مردم ما برعکس خیلی از کشورها به تکنولوژیهای جدید و استفاده از آن علاقهمند هستند، علت آن هم این است که جامعه جوانی داریم و حدود ۴۰ میلیون نفر زیر ۴۰ ســال سن دارند و طبیعی است که بخواهند بهروز باشند. حال وقتی که برای این افراد به صورت سیســتماتیک گلوگاه ایجاد میشود به تدریج آنها را در این حوزه ضعیف میکند. برای مثال وقتی واردات آیفون۱۴ ممنوع میشود به تدریج بازار برنامهنویسی IOS ضعیف میشود و وقتی این اتفاق میافتد دانش کمتری نیز در این حوزه منتشر میشود. بنابراین یکی از تاثیرات محدودسازی تکنولوژی این است که فاصله دانشگاه و صنعت را بیشــتر میکند و آن دره معروف بین این دو بخش عمیقتر میشود و از طرف دیگر کشــور را به سمتی میبرد که اتفاقاً بیشتر مصرفکننده باشد.
یعنی آقایان فکر میکنند که اگر آیفون ۱۴ را ممنوع کنند کشور مصرفگرا نمیشود در حالی که چون از تکنولوژی کمتر بهرهبرداری میکند به فضای فناوری جهان بیشتر وابسته میشود و نسبت به فناوریهای منحصربهفردی که در دست چین و روسیه قرار دارد بیشــتر مصرفگرا و از آن مهمتر وابسته میشود. این تمام ماجرا نیست. این موضوع ابعاد اجتماعی زیادی
نیز دارد. کســانی که سبک زندگی فناورانه را انتخاب میکنند به تدریج ایران را برای خود مناسب نمیبینند، این در حالی اســت که نباید فراموش کنیم برخی از مهمترین شــغلهایی که این روزها در کشــور زاییده شده نتیجه فعالیت استارتآپهای ایرانی و حاصل ۱۰ سال زندگی و روی کار آمدن جوانهایی است که تکنولوژی را راهکاری برای یک زندگی مدرن میدانستند. وقتی ما تکنولوژی را آرامآرام به بهانههای مختلف محدود میکنیم در واقع در حال سلب حضور از این افراد هستیم و به این روش از آنها میخواهیم در ایران زندگی نکنند و طبیعتاً مهاجرت بیشتر میشود. ابعاد اجتماعی این موضوع وحشــتناک است و ابعاد علمی و تجاری محدودسازی نیز گسترده است و ضرر بزرگی نیز برای تجارت ما دارد.
فناوریهای نوظهور رشد نمایی دارند اما متاسفانه ظرفیت قانونگذار ما رشد خطی دارد و هر سال فقط کمی از پارسال بهتر است. این نبود سرعت مناسب باعث میشود که با پدیدههایی روبهرو شویم که قانونهای موجود برای آن اصلاً کار نمیکند.
در جهانی که دانش، فناوری و تکنولوژی به ســرعت در حال رشد است کار ما با دولتی که حتی به ما اجازه نمیدهد از تکنولوژیهای جدید استفاده کنیم به کجا خواهد رسید؟
در مبحــث امنیت یک تئوری تحــت عنوان ICA مطرح اســت. این تئوری میگوید امنیت نباید بهانه دسترســی قــرار بگیرد و امنیتی که با بســتن دسترسی ایجاد شود امنیت نیســت. به هر حال کار نهادهایی که امنیت ایجاد میکنند این اســت که با توجه به این فرض که مردم به این تکنولوژیها دسترســی دارند باید کار خود را پیــش ببرند و عملاً وقتی چیزی را قطع میکنند معنی آن این اســت که کار خود را بلد نیســتند، در حــوزه خود تخصص ندارند و با پاک کردن صورتمســاله موضوع را به ظاهر حل میکنند. در چنین شرایطی نفوذپذیری کشور بالا میرود یعنی شــما از یک طرف هزار و یک رگولاتوری روی اینترنت خانگی و موبایل و فناوریهای جیاسام وضع میکنی، در مقابل مردم لحظهشماری میکنند که اســتارلینک به عنوان یک فناوری نوظهور زیــر این میز بزند و ورق را برگرداند. در واقع شــما با این کار برای استارلینک بازاریابی میکنید، انگار مجلس ما دستگاه بازاریابی شرکت استارلینک است و مدام قوانینی وضع میکند که عملاً برای فناوری نوظهور در دل مردم محبوبیت ایجاد میکند. این تجربه را در گذشته نیز داشتیم، ویدئو را به عمد محدود کردیم و این باعث شــد وقتی ماهواره آمد مردم از اینکه قرار نیست در خیابان دستگیر شــوند خوشحال شــدند و به آن اقبال زیادی نشان دادند و به این صورت برای ماهواره بازاریابی کردیم و شبکههای خارجی را در خانههای مردم وارد کردیم. آیا بایــد در مورد اینترنت نیز همین اتفاق بیفتد؟ یک رگولاتوری عاقلانه با توجه به معیار قرار دادن کشــورهایی مانند ترکیه یا کشورهای حوزه خلیجفارس که خیلی خوب با شرع و عرف و قانون خود در این حوزه قانونگذاری میکنند ممکن نیست؟ آیا نمیشود همه اینها را دید و یک الگو انتخاب کرد و کار را پیش برد؟ به نظر میرسد تصمیمگیران و تصمیمسازان مملکت سراغ سادهترین راهکارها رفتند. فکر میکنند دکمهای که زیر دست آنها قرار دارد خیلی قــدرت دارد در صورتی که نمیدانند وقتی چیزی را ممنوع میکنند عملاً فشار را به قسمت دیگری وارد میکنند و به چیزهای دیگری به اشــتباه دامن میزنند. مثلاً اینترنت ممنوع است و عملاً پشت ویپیان رفته و من که فرزند کوچکی دارم که باید دسترسی به اینترنتی که ویپیان دارد داشــته باشد ناخواسته به هزار و یک مساله نیز دسترسی پیدا میکند که برای فرزند من امن نیست. این چه شیوه قانونگذاری است که بچههای ما را به سمت استفاده غیراخلاقی از اینترنت تشویق میکند و آن را دردســترس قرار میدهد؟ عملاً نتیجه کار دولتمردان از این همه فیلترینگ این است که مردم را به قاچاقچیان کوچکی تبدیل میکنند که به همه چیز دسترسی دارند.
تو به عنوان یک حکمران باید کاری کنی که اگر حتی کسی از فناوری نوظهور استفاده کرد و برای مثال ماینینگ کرد، رمزارز تولید کرد، یا توکن زد، باز هم در زمین تو بازی کرده باشد اما این تفکر متاسفانه امروز در کشور ما وجود ندارد.
اما مبنای مخالفت دولتها با استفاده از فناوریهای مدرن چیست؟
عدم تطابق ســرعت رشــد و ظرفیت فکری قانونگذار از یکسو و عدم رشد ظرفیت بنگاههای اقتصادی فناورمحور از سوی دیگر دلیل این موضوع است. فناوری در دنیا از قانون مور (Moor’s Law) پیروی میکند و تقریباً رشــد هر چه به فناوری مربوط میشــود از این قانون اســت و این قانون به ما میگوید هر چیزی که به فناوریهای نوین بســتگی دارد به صورت نمایی رشد میکند یعنی هر سال چند برابر سال قبل رشد دارد و در ابعاد فناوری و اقتصادی نیز همین اســت که یک شرکت استارتآپی در طول پنج ســال به یکی از ۵۰۰ شرکت موفق دنیا تبدیل میشود در حالی که خیلی از شرکتهای رقیب آن ۵۰ سال است آنجا هستند. چون فناوریهای نوظهور رشد نمایی دارند اما ظرفیت قانونگذار ما متاسفانه رشد خطی دارد و هر سال فقط کمی از پارسال بهتر است و این نبود سرعت مناسب باعث میشود که با پدیدههایی روبهرو شویم که قانونهای موجود برای آن اصلاً کار نمیکند، در نتیجه تنها گزینه یا قائل شدن استثناست (ایدهای که تحت عنوان اینترنت طبقاتی مطرح میشود و از نظر من ایدهای شکستخورده است) یا بهطور کلی آن را ممنوع کنند. چون ظرفیت قانونگذاری و شناخت کافی نســبت به آن فناوریها پیدا نکردند و از بخش خصوصی مشــورت نگرفتند و هنوز میخواهند با راهکارهای حکمرانی ۶۰ ســال پیش که در زمان جنگ سرد بین روسیه و آمریکا موجود بود و گلوگاهسازی میکردند پیش بروند. نمونه نیز زیاد اســت. برای مثال ســامانه همتا ساخته شد تا گوشــی موبایل که وارد کشور میشود رجیستر شود، طبق این فلسفه که باید مالیات گوشی وارد شده پرداخت شود اما اتفاقی که میافتد این است که این ســامانه بعد از مدتی به یک گلوگاه تبدیل میشــود و مردم باید گوشی خود را در سامانه ثبت کنند. در کشوری که سیستم قضایی زیاد در حوزه کلاهبرداری پاســخگو نیســت در نتیجه مردم شروع به به نام زدن گوشــیها میکنند و قانونگذار نیز از همان ســامانه برای بســتن واردات آیفون ۱۴ استفاده میکند.
مثال دیگر این است که من اینماد را در سال ۸۹ به سازمان صنعت، معدن و تجارت پیشنهاد کردم. در آن زمان گفتیم ایران نماد اعتماد الکترونیکی ندارد و اینماد را راه انداختیم تا هر ســایتی که دوست دارد اینماد بگیرد و این به این معنی است سازمان صنعت میتواند آن کسبوکار را تایید کند اما این موضوع را نیز سریعاً به گلوگاه تبدیل کردند. وقتی نماد اعتماد را به مجوز تبدیل میکنی و مجوزسازی میکنی این موضوع با فناوری نوظهور نسبتی ندارد. یا اینکه بانک مرکزی میگوید من باید در مورد رمزارزها نظر بدهم، چون خود را متولی تمام و کمال این مســاله میداند یا صداوسیما از طریق ســاترا میخواهد برای رقبای خود که شبکههای نمایش خانگی هستند قانونگذاری کند. این در حالی است که دنیا بیش از ۶۰ سال است که از مرحله گلوگاهسازی عبور کرده و به سمت رگولاتوری هوشمند رفته. تــو به عنوان یک حکمران باید کاری کنی که اگر حتی کســی از فناوری نوظهور استفاده کرد و برای مثال ماینینگ کرد، رمزارز تولید کرد، یا توکن زد، باز هم در زمین تو بازی کرده باشد اما این تفکر متاسفانه امروز در کشور ما وجود ندارد.
ما در این حوزه نیاز به نوســازی داریم نه به این معنا که بکوبیم و از نو بسازیم. نوســازی نیازمند مجموعه تفکر قانونگذار است و این کار وظیفه ســازمانهای مردمنهاد و اندیشکدههاست تا این کار را انجام دهند که در حال حاضر به شدت محدود میشوند.
عملاً نتیجه کار دولتمردان از این همه فیلترینگ این است که مردم را به قاچاقچیان کوچکی تبدیل میکنند که به همه چیز دسترسی دارند.
با توجه به اینکه خاصیت فناوری و تکنولوژی سرعت رشد بالای آن است تاثیرات کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت محدودسازی آن چیست؟
در کوتاه مدت تاثیر محدودسازی، خلافکار ساختن از افراد جامعه است. آدمــی را که در تمام زندگی خود اخلاق مدار زندگی کرده و تصمیم گرفته در حوزه کارآفرینی در کشــور خود کار کند، تبدیل به خلافکار میکنیم. مــا ایرانی ها با محدودســازی مشــکل فرهنگی داریم و بــا عقل مان جور در نمیآید که دسترســی ما با دنیا قطع شود. علاوه بر این درهایی به روی مردم باز میکنیم که تا پیش از این باز نبوده اســت. قســمت دوم ماجرا این اســت که مردم را به صورت سیستماتیک بی سواد میکنیم و در این حالت نگه میداریم. این در حالی اســت که در کشــوری مانند هند ایده اصلی این اســت که حتی مدارس برچیده شــوند و یک لاین اینترنت در اختیار دانش آموزان قرار بگیــرد و در چنین وضعیتی ما داریم اینترنت را میبندیم و بچه هایمان را به صورت سیستماتیک بی سواد میکنیم و از دنیا بی خبر نگه میداریم و در این خیال خام هســتیم که ممکن است بتوانیم یک دیوار بزرگ دور خود بکشیم. بهترین کشورها که چنین کاری کردند و شرایطش را داشتند هم در نهایت محکوم به شکست هستند. این حرکت که دسترسی مردم را از ترس اینکه مبادا به اطلاعاتی دسترسی داشته باشند که برای ما مفید نیست ببندیم مانند این است که رانندگی را ممنوع کنیم تا تصادف اتفاق نیفتد.
در میان مدت مردم شــروع به پیدا کردن راهکارهای جدید میکنند و چون انتهایی برای فناوری وجود ندارد مردم در این جدال پیروز میشوند. مردم به توســعه اســتارلینک و وی پی ان ها کمک میکنند و از ریزترین روزنه ها اســتفاده میکنند تا صدای خود را به جهان آزاد برسانند و با قطار تکنولوژی نمیتوان جنگید.