پس فردا، یعنی روز ۱۱ اسفندماه ۱۴۰۲، انتخابات دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامیست. یکی از جاهایی که برای مملکت ایران قانون وضع میکند و کار اصلیاش قانونگذاری برای کشور است. در این روزهای برفی که تابلوهای تبلیغاتی با مضامین «رأی دادن خوب است» و «به من رأی بدهید» را میبینم، به این فکر میکنم که من اگر نماینده بودم چه کارهایی میکردم و چه کارهایی نمیکردم.
در زندگی زیاد نباید با سیاست کار داشت. لااقل من به عنوان یک شهروند که در شرق عالم و در خاورمیانه متولد شدهام، اینطور فکر میکنم. سیاستمداری یعنی تغییر جهت جریان قدرت در خدمت اهداف معین. کاریست بس دشوار، تخصصی و البته پر حاشیه. بر فرض محال که من (خدای ناکرده) وارد عرصه سیاست میشدم و از فیلترهای گوناگون میگذشتم و میتوانستم کمپین برگزار کنم و رأی بیاورم و نماینده شوم؛ تلاش میکردم تا واقعاً وظایف یک «نماینده» را به جا بیاورم، یعنی هم در قانونگذاری مشارکت کنم و هم در نظارت. در حقیقت تلاش میکردم همین جنگهایی که الان خودم و همکیشانم درشان گرفتار هستیم را ادامه دهم.
کشور ما علیرغم غنای کافی، فقیر است. یعنی در عین حال که غنیست فقیر هم هست. مثلاً در زمینه فناوری اگرچه ایران دومین استفادهکنندهی فناوری GSM در خاورمیانه بوده است و در ابتدا تقریباً سوار بر بال هر فناوری ممکن شده است، اما امروز از نظر اینترنت و پدیدههایی که زیرساختشان اینترنت است، اوضاعش خوب نیست. اما… اما… و اما… به جای تجاوز به مفاهیم که «من میگم این اینترنت خوبه، کی میگه بده؟!» به شاخصهای جهانی اندازهگیری مطلوبیت اینترنت اعتماد میکردم. هدف را اینطور قرار میدادم که کشور در ابتدا در زمرهی ۲۰ کشور برتر شاخص IDI و NRI قرار بگیرد. اگر ایران در این رتبهبندی ارتقا پیدا کند تقریباً تمام مشکلات اینترنتش حل میشود. شاخص NRI نشاندهندهی آمادگی شبکهای و شبکههای اجتماعیست که امروز در بین کشورها در آن رتبهی ۸۷ را داریم. شاخص IDI هم که مربوط به توسعه فناوری اطلاعات و ارتباطات میشود بسیار مهم است که در آن رتبه ۸۱ را داریم.
همچنین برای کارآفرینی و نوآوری بر روی ارتقای رتبه ایران در زمینه شاخص GII و GEI کار میکردم که یکی مبین رتبه جهانی نوآوری و دیگر رتبه توسعهیافتگی اکوسیستم کارآفرینیست. در حال حاضر در یکی رتبه ۶۲ و در دیگری ۷۲ هستیم. خوبی این شاخصها این است که دقیقاً مشخص است چطور میشود در آنها پیشرفت کرد و راحت مقیاس و سنجه دارد. در ضمن پیگیری میکردم که مذاکراتی را که ایران از سر میزهایشان بلند شده و مربوط به تحریم شهروندهای ایرانی توسط کلانسامانههای بینالمللی میشود، دوباره از سر گرفته شود، تغییراتی ایجاد شود تا مردم بتوانند دوباره قسمتی از جامعه بینالمللی اینترنت باشند.
در زمینه آب و هوا هم اوضاع خراب است. تعهدات معاهده محیط زیستی پاریس هیچکدام درست رعایت نمیشود و ایران در این زمینه نقشآفرین نیست. اگر بتوان به این ائتلاف جهانی نگهداری محیطزیست پایبند بود و بر کار مسئولین این امور بر اساس استانداردهای بینالمللی نظارت کرد، پیشرفت بزرگی حاصل میشود.
نمیدانم میشود یا نه، اما خبرنگاران و رسانهها چشمها و گوشهای جامعه هستند. گویی وقتی آنها کار نمیکنند یا درست کار نمیکنند، چشم و گوش مردم درست کار نمیکند. نمیتوانند بفهمند اصلاً کجا هستند، چه دارد بر آنها اتفاق میافتد، چه خبر است… اگر بتوانم شرایی امن برای فعالیت رسانهها و مخصوصاً خبرنگاران فراهم میکنم. به طبع این هدف، شفافیت در جامعه بالا میرود و در نتیجه وقتی کار از کار گذشت شاهد موضوعاتی مانند چای دبش نخواهیم بود.
جنگیدن با تحریمهای اقتصادی راه حل بلندمدت و میان مدت نیست. در کوتاه مدت ممکن است ضرر را تا حدودی کنترل کند. من اگر بودم به دنبال رفع علل اصلی تحریمهای اقتصادی کشور میرفتم و با مسئولین امر در این زمینه همکاری میکردم. از کاسبان تحریم بازخواست میکردم که چرا در ازای اعتمادی که با آنان میشود اینهمه بیتالمال را تبدیل به بیتالحال میکنند؟ و …
در وسط افکار و رویاپردازیهایم و همینطور که داشتم این یادداشت را مینوشتم به خودم آمدم که هی! اینها چه فکریست… این خیالبافیها به تو نیامده… برای همین از نوشتن ادامهی این یادداشت هم منصرف شدم.