رضا غیابی در سال ۱۳۹۷ به دعوت دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف، بین دانشجویان فعال حضور یافت تا درباره ایدههایی که در وبلاگ انگلیسیاش مطرح کرده بود به گفتوگو بپردازند.
طی این پرسش و پاسخ در دانشگاه شریف، توضیحاتی درباره رهبری کسبوکار، لزوم ایجاد چشمانداز و ماتریس DIKW ارائه شد. در ادامه میتوانید ویدیو این گفتوگو را مشاهده کنید؛ همچنین در این مطلب چکیده این پرسش و پاسخ را به رشته تحریر در آوردهایم.
پرسش و پاسخ در دانشگاه شریف با رضا غیابی
لزوم ایجاد چشمانداز یا ویژن (vision) در کسبوکار چیست؟
اولین مبحثی که رضا غیابی طی پرسش و پاسخ در دانشگاه شریف مطرح کرد، ویژن کسبوکار بود. در یک تیم ۵ نفره کوچک، میتوانید بر تصمیمات همه اعضای گروه نظارت داشته باشید؛ اما در یک تیم ۱۵۰ هزار نفره چطور؟ پاسخ قطعا منفی است. در تیمهای بزرگ نمیتوانید تصمیمات درست و غلط هر فرد را به او گوشزد کنید؛ بلکه باید یک چشمانداز برای اعضای گروه بسازید.
در اصل مهمترین وظیفه رهبر کسبوکار، ترسیم و تعریف ویژن است. اگر کسبوکار ویژن درستی داشته باشد، کارمندان به صورت ناخودآگاه مانند مدیر تصمیم میگیرند و از تذکرات مکرر او بینیاز میشوند.
تفاوت چشمانداز، هدف و ماموریت
نکتهای که باید در این بحث تشریح کنیم، تفاوت بین میژن، ماموریت یا میشن(mission) و هدف است. همانطور که اشاره کردیم ویژن جایگزین نظارت مستقیم مدیر است. هدف، ویژن را روی زمین میآورد و مقصد نهایی را نشان میدهد. میشن نیز جزئیاتی مثل محصولات تولیدی، نحوه فروش هر محصول و احتمالات موفقیت یا شکست آنها را بررسی میکند. لازم به ذکر است که برای ایجاد هر کدام از این سه مفهوم، وجود دو مفهوم دیگر الزامی است.
ماتریس DIKW چه مفهومی دارد؟
پرسش و پاسخ در دانشگاه شریف با رضا غیابی، حاوی یک مبحث مهم دیگر به نام ماتریس DIKW بود. به طور کلی در ۵۰ سال اخیر، ۸۵۰ ماتریس در علم مدیریت شکل گرفتهاند. کاربرد این ماتریسها، سهل کردن و سرعت بخشیدن تصمیمگیری است.
در علم مدیریت سرعت تصمیمگیری اهمیت بالایی دارد و یک تصمیم «زود و غلط» بهتر از یک تصمیم «دیر و درست» است؛ بر همین اساس مدیران به ماتریسهایی نیاز دارند تا بتوانند از طریق آنها استراتژی خودشان را در برخورد با موضوعات مختلف پیدا کنند. یکی از این ماتریسها، ماتریس DIKW است.
برای این که بتوانید ماتریس DIKW را درک کنید، ابتدا باید مفهوم اطلاعات (information) را بفهمید. همه افراد میتوانند دادههایی را وارد اکسل کنند و با کنار هم گذاشتن آنها، به یک نمودار حاوی اطلاعات دست یابند. اطلاعات در اصل صرفا یک روند از دیتاها میسازند. حال اگر قادر به فهم و تحلیل این اطلاعات باشیم، به مرحله بالاتری به نام دانش (knowledge) میرسیم. نکته اینجاست که در دنیای کنونی شما باید از این لایههای اطلاعات و دانش فراتر بروید؛ زیرا کامپیوترها توانایی رسیدن به اطلاعات و دانش را کسب کردهاند و میتوانند جاگیزین شغلهای انسانی شوند!
در حال حاضر اطلاعات دیگر یک مزیت رقابتی برای شرکتها به حساب نمیآید؛ بلکه دسترسی به دانش است که اهمیت دارد. از این فراتر، رسیدن به مرحله خرد است که برای انسانهای امروزی مهم است. به مثال زیر دقت کنید.
یک کارشناس بورس ۳۰ سال با استفاده از اطلاعات خود کسب درآمد میکند. اگر بعد از ۳۰ سال از او بخواهیم وضعیت بورس کشور را توصیف کند، پاسخ او حاوی خرد است. این پاسخ خردمندانه همانچیزی است که از عهده کامپیوتر برنمیآید و ارزش والایی دارد.
هر انسانی در طول زندگی خود نهایتا میتواند سه جمله با خرد بگوید. امید است از کامپیوترها کمک بگیریم تا تعداد این جملههای خردمندانه را به ۱۰ عدد برسانیم!