رضا غیابی از محمد جعفر امیر محلاتی دعوت کرد تا در یک برنامه لایو، حول محور موضوع دوستی پژوهی به گفتوگو بنشینند. دکتر محلاتی یک دهه از زندگیاش را به عنوان دیپلمات ارشد در روابط بینالملل گذرانده و در قبول قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت و پایان بخشیدن به جنگ، نقش کلیدی ایفا کرده است.
پس از آن جناب آقای محلاتی به مدت ۷ سال، حاصل تجربه کاری ۱۰ سالهاش در زمینه روابط بینالملل را در دانشگاه کلمبیا تدریس کرد. سپس موضوع جنگ را کنار گذاشت و نقطه مقابل آن، یعنی مبحث دوستی را برای پژوهشهای آتی برگزید. وی موسس رشته دانشگاهی دوستی پژوهی از یک منظر بینرشتهای در ایران نیز به حساب میآید. با توجه به این بیوگرافی مختصر، در ادامه میتوانید گفتوشنود رضا غیابی و محمد جعفر امیر محلاتی را بشنوید. به علاوه در این مطلب خلاصه متنی این گفتوگو را به رشته تحریر درآوردهایم.
دوستی، امری فراعدالتی است
یکی از اولین سوالاتی که در مبحث دوستی پژوهی مطرح میشود، چرایی اهمیت این رشته است. لزوم مطالعه مفهوم دوستی چیست؟ برای پاسخ به این سوال، به یکی از جملات ارسطو اتکا میکنیم.
«در جامعه مبتنی بر دوستی، به عدالت نیازی نیست؛ اما در جامعه مبتنی بر عدالت، همچنان به دوستی نیاز است.»
این سخن ارسطو نمایانگر این است که مفهوم دوستی، فراتر از عدالت است. این در حالی است که اغلب تمدنها، وزارتخانهها، دستگاههای قضایی و اخلاقی همگی روی امر عدالت تأکید میکنند. عدالت اخلاق ابتدایی یا همان نقطه شروع اخلاق است. لازم است به مکانیزمهایی دست پیدا کنیم که بتوانیم با استفاده از آنها، به سطوح بالاتر اخلاق متعالی مانند دوستی بیندیشیم.
جنگ جهانی دوم، نقطه عطفی برای دوستی پژوهی بود
وقتی تاریخ رشته دوستی پژوهی را بررسی میکنیم، به وضوح میبینیم که این رشته پس از اتمام جنگ جهانی دوم به نحو فزایندهای در غرب مورد استقبال قرار گرفت. در نیمه اول قرن ۲۰ فقط دو کتاب درباره دوستی در آمریکای شمالی به چاپ رسیده بود. این آمار در دو دهه قرن ۲۱ یعنی ۲۰ سال گذشته، به دهها کتاب بینرشتهای از جمله دوستی از منظر روانشناسی، حقوق، سیاست و… رسید.
در یک دوره طولانی از تاریخ زندگی بشر، دوستی نه برای خوشحالی دنیای مادی و نه برای سعادت دنیای معنوی، سودمند نبود؛ بنابراین چه افراد اهل این دنیا و چه معتقدان به آخرت، دوستی را امری سطحی و بیفایده میپنداشتند.
پس از جنگ جهانی اول و دوم با پیامد مهیب ۱۲۰ میلیون نفر کشته، جهان غرب دریافت که خودمختاری، آزادی و دموکراسی نمیتوانند صلح را به ارمغان بیاورند. به تدریج دوستی از یک مفهوم انتزاعی خارج شد و رویکردی عملگرایانه پیدا کرد؛ چرا که مبرهن شد نادوستی و دشمنی سیاستگذاران میتواند بر زندگی روزمره تکتک افراد اثر بگذارد. در چنین شرایطی بود که نیاز به پژوهش در زمینه دوستی افزایش پبدا کرد.
دوستی را به مثابه یک جهانبینی در نظر بگیرید
درباره دوستی مانند هر مفهوم دیگری، سوالات پنجگانه چیستی، چرایی، کیستی، کجایی و چه زمانی میشوند. شاید بتوان گفت اولین و مهمترین این سوالها، چیستی مفهوم دوستی است.
ارسطو به عنوان مهمترین دانشمند در حیطه دوستی، دو فصل از کتاب اخلاق نیکوماخوس خود را به دوستی اختصاص داده است. در این کتاب وی برای تعریف دوستی به نقطه مشخصی نمیرسد اما فرمولهای سهگانهای از مقدمات دوستی ارائه میدهد؛ برای مثال:
۱. دوستی یعنی افراد با یکدیگر برابر باشند.
۲. با همراهی یکدیگر کاری را انجام دهند.
۳. یکدیگر را دوست داشته باشند.
علی رغم وجود این فرمولهای سهگانه، همچنان جوهره حقیقی دوستی مشخص نیست. دانشمندان رشته دوستی پژوهی معتقدند دوستی بسیار پرجنبه و پردامنه است و یک تعریف شامل و جامع برای آن وجود ندارد؛ همچنین آنها میگویند دوستی بیش از آن که یک جواب باشد، یک سوال است. بهترین راه این است که دوستی را به مثابه یک جهانبینی در نظر بگیریم؛ اینگونه میتوانیم به پاسخ تمام پرسشهایمان دست یابیم.
وطن؛ مجموعهای از مهربانیهایی که دریافت کردهاید
یکی از مباحثی که با دوستی ارتباطی تنگاتنگ دارد، مفهوم وطن است. وطن را میتوان عمیقترین محبتهایی دانست که در طول زندگی احساس کردهایم. مهمترین ویژگی این تعریف، از بین بردن مرزهای جغرافیایی است. اگر کسی در آن سوی دنیا به شما محبتی کند، بخشی از وطن شما خواهد شد؛ بنابراین این تعریف پشتوانه گسترش دوستی در جهان است.
با دوستی پژوهی و نهادسازی، دوستی را در زندگی عملگرایانه کنید
سوالی که در انتهای این بحث پیش میآید این است که چگونه مفهوم دوستی را در زندگی و تصمیمات روزمره خود اجرا کنیم؟ برای این کار دو راهحل وجود دارد.
اول؛ دانش خود در رشته دوستی پژوهی را ارتقا دهیم و با تئوریها و کتابهای این رشته به مثابه یک علم برخورد کنیم.
دوم؛ شیوههای نهادسازی را بیاموزیم و شبکههای ارتباطی مختلف ایجاد کنیم. این نهادها میتوانند یک حلقه دوستانه و خانوادگی کوچک یا سازمانهای بزرگتر باشند.