در اپیزود ۳۰ پادکست اکنون، سجاد سلیمانی با رضا غیابی مصاحبهای کرد. بخش ابتدایی این مصاحبه، درباره فعالیتهای کاری داخلی و خارجی غیابی بود. بخش دوم نیز برخی مفاهیم کلیدی که در زندگی و افکار رضا غیابی پررنگ هستند، مورد بررسی قرار گرفتند؛ برای مثال میتوانیم به معانی نخبه، فرصتآفرین، تابآوری در ابهام و استراتژیست کسبوکار اشاره کنیم. در این مطلب میتوانید خلاصه متنی این مصاحبه را بخوانید؛ همچنین برای تماشای مصاحبه تصویری کامل، باید از طریق لینک زیر وارد یوتیوب شوید.
مصاحبه رضا غیابی در پادکست اکنون
تجربیات کاری داخل ایران و خارج ایران
یکی از اولین موضوعاتی که در اپیزود ۳۰ پادکست اکنون مطرح شد، تجربیات کاری بینالمللی رضا غیابی بود. وی قبل از تشریح این تجربیات در پادکست، درباره مرزهای ذهنی خودش صحبت کرد. او پاسخ داد که همواره سعی میکند این تقسیمات مرزی بین کشورها را نادیده بگیرد. همه ما ساکن کره زمین هستیم؛ اما روزی سیاستمدارها تصمیم گرفتند با ساختن پاسپورت و روادید، این مرزها را بین انسانها بسازند. متاسفانه مرزهای ایران نسبت به سایر نقاط دنیا، ضخیمتر است؛ با این حال انسان هرگز به این قلمروها محدود نیست. افراد میتوانند در کشوری زندگی کنند که به آن عشق میورزند و در کشوری کار کنند که پروژههای ایدئالشان را دارد! پس از این مقدمه، وی از تجربیات کاری بینالمللیاش گفت.
تجربیات کاری بینالمللی
اغلب فعالیتهای کاری غیابی در خارج از ایران، به واسطه پروژههای مشاوره و تحقیق بودهاند. او هفت سال از زندگی کاریاش را مشاور (Consultant) پروژههای تحقیقاتی بود و از همین طریق با مجموعه سی استارتز (C-Stars) آشنا شد و برای مقطع فوقلیسانس به دانشگاه پلی تکنیک فدرال لوزان سوئیس راه یافت. کار در این کشور باعث آشنایی با کشور همسایه، یعنی لیختناشتاین شد. در این کشور کوچک، وی به طور مستقیم با قشر نخبه کاریشان ارتباط برقرار کرد.
در طی این سالها، غیابی در موقعیتهایی مثل «انجمن دوستی ایران و هلند» و «انجمن دوستی ایران و فرانسه»، فرصت داشت تا ارتباط تجاری بیشتری بین افراد فعال در اروپا و ایران برقرار کند؛ اما شرایط اقتصادی، فرهنگی و سیاسی کشور اجازه نمیداد این ارتباط محقق شود.
با وجود تمام موانع، خوشبختانه تجارت زبان سیاست را نمیفهمد و همچون آب راه خودش را پیدا میکند. غیابی نیز با وجود این که در شرایط مختلف مسیر خودش را پیش رفت؛ اما معتقد است نباید او را با پروژههایش بشناسند؛ زیرا کسی که فاقد تفکر است، به پروژههایش شناخته میشود. به علاوه وی در این پادکست گفت پروژههای قبلی را چندان مهم نمیپندارد و معتقد است پروژههای مهمتری در پیش هستند.
تداکس تهران و نحوه شکلگیری آن
غیابی در پادکست اکنون مسیر شکلگیری تداکس تهران را توضیح داد. در کل ۴۰ سال است که تد در سراسر جهان، کنفرانس برگزار میکند. این سازمان برای اولین بار کشف کرد که ترکیب کنفرانس و تئاتر، نتیجه مثبتی در پی دارد؛ همچنین اولین سازمانی بود که میانرشتهای کار کرد و سه دنیای تکنولوژی، سرگرمی و طراحی را در هم آمیخت. این کنفرانس آنقدر موفق بود که در سال ۲۰۰۸ عدهای از تد درخواست کردند تا اجازه دهد باقی مردم هم از این فرمت استفاده کنند و برنامههای مشابه بسازند. فرمت جالبی که در کمتر از ۱۸ دقیقه، بدون داستانسرایی به ایده اصلی میپردازد و پذیرفتش برای مخاطب آسان است.
تد در پاسخ به این درخواست، برنامهای به نام تداکس ساخت و برندش را با یک سری اصول، فرانچایز کرد. این سازمان به طور رایگان به داوطلبان مجوز اهدا میداد. در ابتدا خیلی از افراد هیجانزده شدند و برای دریافت این پراونه اقدام کردند؛ اما تعداد کمی از آن در این مسیر باقی ماندند. یکی از اولین لایسنسها را آقایی به نام جورجیو در دبی دریافت کرد؛ بنابراین افرادی که در مجموعه او کار میکردند به این فکر افتادند که چرا این مجوز را برای تهران و کیش دریافت نکنند؟
شروع کار رضا غیابی در تداکس تهران
چند فرد مختلف ایرانی برای دریافت مجوز تد اقدام کردند تا سرانجام در سال ۲۰۱۳ اولین تداکس در ایران برگزار گردید و غیابی نیز به عنوان داوطلب در این تیم استخدام شد. در آن زمان او به عنوان دربان در دانشگاه امیرکبیر به میهمانان خوشامد میگفت؛ اما در همان ایونت برای مجری اتفاقی پیش آمد و او مجریگری هم کرد. این روند ادامه یافت و وی بابت علاقه و سختکوشیاش، این پیشنهاد را دریافت کرد که به عنوان همبرگزار کننده تیم فعالیت کند.
بعدها هم غیابی از طرف سازمان تد برگزیده شد و با اسپانسر در کنفرانس اصلی تد شرکت کرد و از تجربیات آنها بسیار آموخت. پس از بازگشت به ایران، سعی کرد آموختههایش از رویداد اصلی تد را در تداکس تهران پیاده کند. اعضای تیم تداکس تهران، خودشان محصولاتی که نیاز داشتند را ساختند و کارگردانی، تصویربرداری و صدابرداریشان را ارتقا بخشیدند. آنها حتی در این مسیر محصولاتی ساختند که در حال حاضر سرمایهگذار بینالمللی دارد!
تداکس تهران و اهمیت آن
یکی از سوالاتی که در پادکست اکنون از غیابی پرسیده شد، علت اهمیت تداکس تهران بود. تداکس تهران مهم است؛ چرا که ما در ایران به شدت دچار فقر ایده هستیم و هر روز فقیرتر میشویم. ایده بسیار قدرتمند است؛ بزرگترین اتفاقات جهان مثل جنگ جهانی اول یا ابداع واکسن کرونا، همگی حاصل یک ایده هستند. تمدنهای قدرتمند دنیا حول ایدههایشان شکل گرفتهاند. چه بسا قبل از شکلگیری این جهان هم فقط یک ایده وجود داشته اشت!
متاسفانه ایدهپردازی در ایران در مسیر نزولی است و افراد دچار روزمرگی شدهاند. در روزمرگی آدمها فقط دنباله روی ایدههای دیگران هستند؛ در صورتی که باید با شعور و تفکر خودشان ایدهها را برگزینند و آنها را قوام ببخشند و تولید کنند.
ما در کشور اصرار بر افزایش تولید داریم اما ایدهها را به طور سیستماتیک از بین میبریم؛ چرا که غیر متعارف فکر کردن را گناه میدانیم. تمام این موارد لزوم ایجاد جایی برای بیان و شنیدن ایدههای خوب را افزایش میداد. خوشبختانه یک تیم آرزومند فراهم شد تا این مکان را بسازد و غیابی آن را گسترش داد. در کل تا به حال حدود ۴۵۰ نفر در این ۱۱ سال فعالیت تیم تداکس تهران برای کار داوطلب شدهاند. چند لایه بودن تیم باعث میشود افراد بتوانند با انتخاب خودشان از دو روز تا هفت سال در این تیم حضور داشته باشند. به گفته غیابی هرکس بیشتری برای تداکس تهران کار میکند، این مجموعه بیشتر متعلق به خود او است.
ریشه کلمه فرصتآفرین
در پادکست اکنون، رضا غیابی توضیح داد که عنوان فرصت آفرین از کجا نشأت میگیرد. همهچیز به یک شاخص کلیدی عملکرد (KPI) در زمینه روابط خارجی ایران در لابی هتل استقلال برمیگردد. زمانی که غیابی در این مکان در حال نوشتن یک کتاب بود، همواره صدای مکالمه افراد ایرانی، چینی و اروپایی را در پسزمینه کارش میشنید. در همان حین اتفاقی متوجه شد، دو میز مختلف میتوانند تا چه حد مشکلات یکدیگر را حل کنند. در همین نقطه بود که دریافت چهقدر «فرصت کشفنشده» میان آدمها وجود دارد. افرادی که ساعتها پرواز میکنند و برای دیدار شخصی خاص به این هتل میآیند، در اصل افراد بسیار مهمی را هرگز نمیبینند و از وجود آنها خبر ندارند.
یک مدل از کار مشاوره نیز همین است که با ترکیبی از اتفاقات، مشکلی را حل کنید. شبکهای از افراد، شرکتها و اتفاقات را در کنار هم قرار دهید تا منابع مورد نیاز برای حل مشکل را تامین کنید. غیابی همان شخصی شد که این منابع را کنار یکدیگر ارائه میدهد. او از آن پس درباره کلمه فرصت آفرین کتاب ترجمه کرد، کتاب نوشت و آن را برای عنوان شغلیاش برگزید. غیابی میگوید این کلمه را برای اولین بار کر اندرسون بیان کرد؛ اما من این کلمه را زندگی کردم.
مفهوم پیچیدگی خوب (Good complexity)
در زندگی امروز، همه در تمنای سادگی هستند. متاسفانه تیترهایی مثل «سه کار برای میلیونر شدن»، مخاطبان زیادی را جذب میکند. شبکههای اجتماعی همهچیز را ساده میکنند و تقلیل میدهند؛ برای مثال افراد سعی میکنند در یک توییت، شرایط اقتصادی ایران را توضیح دهند!
در نقطه مقابل این سادگی، مفهوم «پیچیدگی خوب» مطرح میشود. این مفهوم به این معناست که نباید به دنبال راه حلی مشخص باشیم؛ بلکه باید مجموعهای از کارها را انجام دهیم و به یک رویکرد دست یابیم. رویکرد مجموعهای از اصول است که باعث میشود رفتارهای پیچیدهمان را هماهنگ کنیم.
فرآیند هر کاری از سه بخش تشکیل میشود؛ شروع، انجام و پایان. امروزه اغلب مردم درگیر چگونگی انجام دادن کارها و دستورالعملها میشوند؛ اما افراد هوشمند بیشتر به چرایی میاندیشند که در شروع و پایان قرار دارد. چنین افرادی از پیچیدگی خوب استقبال میکنند.
مفهوم نخبه (Elite)
درباره مفهوم الیت یا نخبه باید بیشتر سوال کرد و کمتر جواب داد؛ چرا که پرسیدن محل شروع تفکر و جواب دادن محل پایان آن است. جامعه نیز باید شروع به تفکر درباره کیستی نخبه کند. غیابی در توصیف نخبه، به این سوال میپردازد که چطور جامعه را در جهت مثبت تغییر دهیم؟ پاسخ این است که باید با قشر نخبه جامعه در ارتباط باشیم.
نخبه در لغت به معنای برگزیده است؛ برگزیدهای که آزادی عمل موثر دارد. کومیتاس، پدر موسیقی ارمنستان، مثال خوبی برای قشر نخبه است. در زمان نسلکشی ارامنه توسط ترکها، وی را به زندان انداختند. او پس از آزادی با کتابخانه خالی و نتهای از بین رفتهاش مواجه شد و این موسیقیدان بزرگ، به ناگهان در سکوتی عمیق فرو رفت. تا زمان مرگ نیز در بیمارستانی روانی در فرانسه بستری شد.
حمله مغولها به تبریز و بردن هزاران صنعتگر نیز یک مثال دیگر است. در تمام این موارد آزادی عمل موثر از قشر نخبه جامعه گرفته شد. یک جامعه نیز بدون این گروه، بخش عظیمی از فرهنگ و هویتش را از دست میدهد. هر جامعهای که مسیری میرود که نخبگانش طی کنند.
حرکت در شرایط ابهام
ابهام، ویژگی خاک کشور ما است. فردا صبح نمیدانیم قدرت پول ملیمان در چه وضعیتی است؛ و این ابهام شدیدا به احساس امنیت ما ضربه میزند. میل به دانستن آینده، یکی از زیرشاخههای نیاز به امنیت است که در طبقه دوم نیازهای مازلو قرار دارد. ما احتیاج داریم از تداوم ارضای نیازها و امنیتمان مطمئن باشیم. چه کسی میتواند با این نیاز غریزی برای برطرف شدن ابهام، مقابله کند؟ افراد رهبر!
در فضای کار، یک رهبر واقعی فضای مبهم را به جان میخرد و چشمانداز نسبتا مشخصی را برای افراد سازمان به تصویر میکشد. کارآفرینان با بازار مبهم دست و پنجه نرم می کنند؛ اما حقوقی ثابت و مشخصی به کارکنانشان میدهند؛ بنابراین یادگیری مهارت تحمل ابهام برای مدیران ضروری است.
نقش استراتژیست کسب و کار
رضا غیابی در پادکست اکنون، از نقشهای مختلف مشاور در سازمان گفت؛ برای مثال مشاور میتواند نقش یک کوچ، منتور یا ادوایزر را در شرکت ایفا کند. غیابی نیمی از زندگی کاریاش را به عنوان ادوایزر فعالیت کرده است؛ نقشی که استراتژی کسبوکار را ارائه میدهد. استراتژیست کسبوکار باید در قالبهای مدیریتی مشخص، استراتژی برند را طرحریزی کند. منظور از استراتژی، مجموعهای از راهکارها است که به بیزینس کمک میکند با استفاده از ابزارهای مدیریتی و نتورک، از نقطه A به نقطه B برسد.
در نقد صنعت مشاوره مدیریت کشور، غیابی به کمبود یک نهاد خاص برای سازماندهی این حوزه اشاره میکند. اغلب مشاوران مدیریت باید فریلنسری کار کنند؛ در حالی که اگر به این صنعت رسیدگی شود، اقتصاد کشور میتواند پیشرفتهای فراوانی داشته باشد.
به افرادی که از مشاور کمک میگیرند نیز نقدهایی وارد است. آنها باید تقاضای خودشان را حرفهایتر ارائه دهند. سازمانها باید بدانند دقیقا به کدام یک از انواع مشاور از جمله کوچ، منتور یا ادوایزر احتیاج دارند؛ همچنین لازم است از نیاز فعلی کسبوکارشان آگاه باشند. آیا قصد توسعه دارند؟ میخواهند نظر یک خبره را درباره کسبوکارشان بشنوند؟ برند یک مشاور خاص را میخواهند؟ نیاز دارند یک تیم برایشان تحقیق کند؟ هر کدام از این اهداف، به طور مستقیم روی انتخاب مشاور تاثیر میگذارد.
انتهای این بحث در پادکست اکنون، غیابی اشاره کرد که مشاور معجزهگر نیست! صاحبان کسبوکار باید شروع، پایان و نحوه انجام پروژه را دقیق تعریف کنند. اگر هم نیاز به اطلاعات دقیقتر دارند، باید از یک تیم، درخواست تحقیق کنند. سپس مشاور چندین آینده ۳ ماهه، ۶ ماهه و ۱ ساله برای سازمان ترسیم میکند تا کارفرما از بین آنها انتخاب کند و مشاور مسیر را نشان دهد. تا زمانی که صورت مسئله شفاف نیست، نمیتوان از مشاور راهحل خواست.
مرز پختگی
آخرین سوالی که در پادکست اکنون از رضا غیابی پرسیده شد، این بود که مرز پختگی کجاست؟ غیابی این گونه پاسخ داد: زمانی که آرام گرفتید! این آرام گرفتن با انزوا یکسان نیست و به معنای تمرکز روی پیشرفت و کار است. پختگی حتی به سن انسانها نیز مربوط نیست. گاه یک کودک میتواند در برخی زمینهها به پختگی برسد. همهچیز به سبک زندگی، جهاندیدگی و ارتباطات اجتماعی فرد دارد.
اگر انسان قائل به اصالت باشد، به پختگی خواهد رسید. هر پدیدهای اصالت خودش را دارد؛ یعنی میتواند در جهت وظایف اعلایش پیش رود. اصالت بدن میتواند در مراقبت از تغذیه و سلامتی تجلی یابد. در گوش، اصالت موسیقیهایی است که میشنویم. اصالت زبان، ادبی است که رعایت میکنیم. در مغز، تعقلات و در روح معنویتمان اصالت است.
پختگی نتیجه رفتاری مستقیم نیست؛ بلکه باید در موقعیتهای مختلف به دست بیاید. برای مثال اگر بخواهید صادق باشید، باید ابتدا در دوراهی صداقت و دروغ قرار بگیرید، سپس صداقت را انتخاب کنید. کار قسمت مهمی از زندگی و تعاملات اجتماعی است که ما را در این دوراهیها و چندراهیها قرار میدهد تا فرصت یابیم اصالت را انتخاب کنیم و پخته شویم.