کسبوکارهای دیجیتال ایران در مواجهه با بیثباتی اقتصادی، محدودیتهای فناوری، تحولات منطقهای و فشارهای فیلترینگ، در حال بازتعریف تابآوری خود هستند. نقدینگی، تنوع محصول و چابکی عملیاتی امروز تبدیل به مهارتهای حیاتی برای بقا شدهاند و فعالان نوآوری بیش از هر زمان دیگری نیازمند انعطاف هستند.
اقتصاد دیجیتال ایران در سالهای اخیر با رشد سریع فناوری و خدمات نوآورانه همراه بوده، اما این رشد در فضایی پرچالش صورت گرفته است. بیثباتی اقتصادی، تحولات منطقهای و محدودیتهای دسترسی به اینترنت، فشار مضاعفی بر کسبوکارها وارد کرده و ضرورت بازطراحی تابآوری عملیاتی و استراتژیک را آشکار ساخته است.
شرکتهای ایرانی دیگر نمیتوانند به مدل درآمد تکمنبعی، محصولات محدود یا استراتژیهای انعطافناپذیر تکیه کنند. تجربه کرونا نشان داد که نقدینگی قلب هر سازمان است و بدون مدیریت هوشمند آن، حتی بهترین برنامهها روی کاغذ باقی میمانند. در این شرایط، تنوع درآمد، چابکی عملیاتی و حضور در بازارهای منطقهای به عوامل حیاتی بقا تبدیل شدهاند.
تحولات منطقهای و تغییرات ژئوپلیتیک نیز جریان سرمایه، نیروی انسانی و زنجیره تأمین را دستخوش تغییر کرده و فرصتهای صادراتی جدیدی برای محصولات ایرانی ایجاد کردهاند. در کنار این، فشارهای فیلترینگ و محدودیت دسترسی به ابزارهای جهانی، هزینههای اقتصادی و عملیاتی کسبوکارها را افزایش داده و نوآوری را کند کرده است.
برای درک بهتر این چالشها و راهکارهای عملی پیش روی شرکتهای دیجیتال ایران، رضا غیابی، فعال و کارشناس مدیریت، در مصاحبهای اختصاصی با «ایرانیان استارتاپ» بینش خود را درباره تابآوری، فرصتهای منطقهای و آینده اقتصاد دیجیتال کشور شرح داد..
کسبوکارهایی که سبد درآمد، محصول و استراتژی ندارند، خود را گروگان یک متغیر کردهاند
در شرایط اقتصادی و سیاسی کنونی، شرکتهای ایرانی چگونه باید تابآوری عملیاتی و استراتژیک خود را بازطراحی کنند؟
تابآوری امروز دیگر صرفا یک واژهٔ مدیریتی نیست، بلکه مهارتی حیاتی برای زنده ماندن شرکتهاست. تجربهٔ کرونا نشان داد که نقدینگی قلب هر سازمان است و اگر ضربان آن مختل شود، حتی بهترین استراتژیها هم روی کاغذ میمانند. بنابراین نخستین گام برای بازطراحی تابآوری، مدیریت هوشمند نقدینگی و ساخت سبدهای متنوع شامل جریان نقد، محصولات، خدمات و استراتژیهاست. هزینههای ثابت باید متغیر شوند؛ استفاده از برونسپاری هوشمند، قراردادهای مقیاسپذیر و حذف فرایندهای سنگین، به چابکی عملیاتی کمک میکند.
مدل درآمد نیز نباید تکمنبعی باشد و ترکیبی از درآمد داخلی، صادرات خدمات، قراردادهای B2B و حتی درآمدهای خرد، مانند اشتراک یا تراکنش، میتواند ریسکها را کاهش دهد. چابکی عملیاتی باید به یک عادت سازمانی تبدیل شود و تصمیمگیری بر پایه دادههای روزانه انجام گیرد. بازارهای همسایه نیز فرصت مناسبی برای فروش خدمات فنی و ایجاد محافظ طبیعی در برابر نوسانهای ریال فراهم میآورند. در واقع، تابآوری یعنی قابلیت جابهجایی سریع میان سناریوهای مختلف؛ کسبوکارهایی که سبد درآمد، محصول و استراتژی ندارند، خود را گروگان یک متغیر کردهاند.
دولت تمرکز خود را بر انرژی گذاشته و اکوسیستم استارتاپی را بیسرپرست رها کرده است
تحولات منطقهای و جابهجاییهای ژئوپلیتیک چه اثری بر آینده اکوسیستم نوآوری ایران گذاشته و خواهد گذاشت؟
کارآفرین ایرانی این روزها همان گل در میان خارزار است. «سبزهٔ مزبله» که پیامبر تصویرش کرده بود: رشد میکند، اما هر سانتیمترش جنگ است. جنگ با ساختارهای فرسوده، با تفکری که سالها بر دلالی نفت و انحصار استوار بوده، و با محیطی که هنوز کارآفرینی را یک ارزش ملی نمیداند. اما در کنار این واقعیت، جغرافیا یک لایه دیگر هم دارد. تحولات ژئوپلیتیک جریان سرمایه، نیروی انسانی و زنجیره تأمین را دستخوش تغییر کرده و همزمان شکافهای جدیدی در بازارهای منطقهای ایجاد کرده که فرصتهای صادراتی برای محصولات ایرانی فراهم میآورد.
بنابراین بازار صرفاً داخلی دیگر کافی نیست و برندهای تکنولوژی باید از همان ابتدا محصول را برای چند بازار زبانی و چند فرهنگ منطقهای طراحی کنند. دولت امروز بخش عمده تمرکز خود را بر انرژی گذاشته و اکوسیستم استارتاپی را بیسرپرست رها کرده است، اما همچنان امکان سادهتر کردن بازی وجود دارد؛ از طریق ارائه مقررات شفاف، تسهیلگری، حذف تبعیض میان استارتاپهای «خودی و ناخودی» و مهمتر از همه، بهرسمیت شناختن کارآفرینی به عنوان یک ارزش عمومی. در این شرایط، کارآفرین نمیتواند منتظر بماند و باید محصول را برای منطقه بسازد، شریک محلی پیدا کند و سناریوهای بحرانمحور طراحی کند، مانند این که اگر مرز بسته شد یا تیم کلیدی مهاجرت کرد چه اتفاقی خواهد افتاد.
سه ضربه مستقیمی که فیلترینگ از منظر اقتصادی وارد کرده است: از کند شدن نوآوری تا ایجاد هزینههای موازی
با وجود فشار گسترده برای رفع فیلترینگ، دولت همچنان در تحقق وعدههای خود متوقف مانده است. از نگاه شما، قدرت و منافع جریانهای مؤثر بر تداوم فیلترینگ چه اثری بر رقابتپذیری اقتصاد دیجیتال ایران گذاشته و بنگاهها چگونه باید با این وضعیت تطبیق پیدا کنند؟
در ایران، رسانه همیشه موضوع حاکمیت بوده نه دولت؛ اینترنت هم از همین جنس است. همانطور که دولت بر صداوسیما اثرگذار نیست، بر اینترنت هم قدرت تعیینکننده ندارد. بنابراین وعدههای رفع فیلترینگ، عملاً در همان نقطهای گیر میکند که ساختارهای بزرگتر تصمیمگیری نگهش میدارند.
از منظر اقتصادی، فیلترینگ سه ضربه مستقیم وارد کرده است: نخست افزایش هزینه جذب و نگهداشت کاربر، دوم کند شدن نوآوری و محدود شدن دسترسی به ابزارهای جهانی، و سوم ایجاد هزینههای موازی برای ساخت نسخههای بومی، APIهای داخلی و کانالهای توزیع جایگزین.
با این حال، راهحلهای عملی روشناند؛ کسبوکارها باید محصول خود را برای دسترسپذیری نامطمئن طراحی کنند، مانند استفاده از PWA، کش محلی، قابلیت عملکرد در شبکه کمسرعت و degrade gracefully، نسخههای B2B و سازمانی خود را تقویت کنند که حتی در شرایط فیلترینگ خدمات قابل اتکا ارائه دهند و تیمی کوچک برای رصد سیاستها و تدوین playbook واکنش حقوقی داشته باشند. مهمتر از همه، باید یک اصل قدیمی را کنار گذاشت: اینترنت رسانه نیست، بلکه ابزاری برای تعامل اجتماعی و اقتصادی است و زمانی که نگاه حاکمیتی به ماهیت اینترنت تغییر کند، بسیاری از این گرهها قابل باز شدن خواهند بود.
کارآفرینان امروز ایران کم از سربازهای دوران جنگ ندارند
اگر بخواهیم مجموع این چالشها -بیثباتی اقتصادی، تحولات منطقهای، تداوم فیلترینگ و اختلال سرمایهگذاری- را کنار هم بگذاریم، تصویر کلی شما از مسیر آینده اقتصاد دیجیتال ایران چیست؟
سالها پیش تأکید میکردم که فعالان نوآوری باید «امید» داشته باشند. امروز میگویم امید کافی نیست؛ شجاعت لازم است. کارآفرینان امروز ایران کم از سربازهای دوران جنگ ندارند: با فشار داخلی و خارجی همزمان میجنگد، پشتیبانی محدودی دارد، اما ارزش خلق میکند و خدمت میدهد.
مسیر آینده اقتصاد دیجیتال ایران بهطور کلی به دو جریان منتهی میشود: گروهی از شرکتها مسیر منطقهای و جهانی را انتخاب میکنند، درآمدهای ارزی ایجاد میکنند و از محدودیتهای داخلی فاصله میگیرند، و گروهی دیگر محصولاتی طراحی میکنند که با شرایط محدود سازگار باشند، مانند محیطهای کمسرعت، offline-first و رعایت الزامات قانونی، و بازار داخلی را بهینه میکنند.
در این میان، فرصتهایی مانند توکنایزیشن و شیوههای نوین تأمین مالی میتواند دری تازه بگشاید، به شرطی که شفافیت، استانداردسازی و زیرساخت حقوقی فراهم باشد. اما نکته مهم این است که آینده این اقتصاد متعلق به کسانی است که سریع شروع میکنند، کوچک آزمایش میکنند و مداوم بهبود میدهند. بهترین راه برای بقا و رشد، نه انتظار برای ثبات، بلکه ایجاد ثبات درون سازمانی از طریق نظم مالی، تنوع درآمد، حضور در بازارهای منطقهای و محصولی است که حتی در وسط طوفان هم کار کند.



