رویداد صبح خلاق تهران، باری دیگر با موفقیت در بهمن ۱۳۹۶ برگزار شد. موضوع اصلی این رویداد، «تشویش و اضطراب» بود. موضوعی که اینروزها همگی به نوعی با آن درگیر هستیم. امروزه تشویش از منابع داخلی، خارجی و حتی از منابع طبیعی به وجود میآید و زندگی ما را سخت میکند.
رضا غیابی مهمان صبح خلاق تهران شد تا به ما توضیح دهد چگونه با اضطراب مقابله کنیم؟ او در این سخنرانی، ابتدا از راههای غلط مبارزه با اضطراب گفت. سپس دو استراتژی بیان کرد که برای مبارزه با اضطراب مفید هستند.
اگر میخواهید با انواع راه های مقابله با اضطراب آشنا شوید، میتوانید سخنرانی رضا غیابی را در ادامه ببینید؛ همچنین میتوانید به خواندن این مطلب ادامه دهید و چکیده این سخنرانی را مطالعه کنید.
چه راهی برای مقابله با اضطراب غلط است؟
قبل از این بدانیم چطور باید با اضطراب مقابله کنیم، باید بفهمیم که چه کارهایی در این مسیر غلط هستند. اگر سعی کنیم از طریق راههای ناسالم اضطرابمان را کاهش دهیم، فقط آن را چندین برابر میکنیم.
یکی از روشهای غلط و رایج مقابله با اضطراب، «ترک زیستبوم» است. در این روش ما محیط زندگی یا هر محیطی که در آن هستیم را ترک میکنیم تا اضطرابهایمان نیز ما را ترک کنند. این روش شاید در ابتدا کمی از تشویش ما بکاهد؛ اما به زودی تشویشهای دیگری به زندگیمان اضافه میکند.
ترک زیستبوم نه تنها اضطراب ما را افزایش میدهد؛ بلکه روی آیندهمان نیز تاثیر میگذارد. برای واضحتر شدن موضوع، یک مثال میزنیم. یک ماهی را تصور کنید که از یک آکواریوم به آکواریوم دیگری میرود. این ماهی محیط زندگیاش را تغییر داده است؛ اما هیچوقت نمیتواند رودخانه را ببیند!
شما هم با تغییر زیستبوم میتوانید بعضی تشویشها را کم کنید؛ اما در واقع از حل مشکل فرار کردهاید. اگر میخواهید فرد مثبت و درستی در جامعه باشید، باید یاد بگیرید که با تشویشها کنار بیایید و آنها را حل کنید.
چگونه با اضطراب مقابله کنیم؟
برای مقابله با اضطراب دو استراتژی وجود دارد. یکی از این استراتژیها فردی و دیگری گروهی است. در ادامه هر کدام از آنها را به طور مجزا توضیح میدهیم.
استراتژی فردی
درس اول: اضطراب حریف تمرینی شماست!
حتما تا به حال شنیدهاید که فوتبالیستها، یک «حریف تمرینی» دارند. این حریف تمرینی پا به پای فوتبالیست تمرین میکند، پیشرفت میکند و جلو میرود. در آخر حریف تمرینی یا باعث میشود فوتبالیست ماهر شود یا این که فوتبالیست را شکست میدهد.
برای این که بفهمیم چگونه با اضطراب مقابله کنیم، باید تصور کنیم اضطراب هم حریف تمرینی ما است. اگر دیدگاهتان به اضطراب مانند یک حریف باشد، دیگر از آن فرار نمیکنید؛ بلکه با شجاعت به سراغش میروید تا شکستش دهید.
در استراتژی فردی، ما میخواهیم از اضطراب یاد بگیریم. در این رویکرد موقعیتهای پرتنش، سناریوهایی برای یادگیری هستند. تا زمانی هم که از این سناریوها درس نگیریم، موقعیتهای پرتنش تکرار میشوند. به طور کلی در این استراتژی، ما با آغوش باز از موقعیتهای پرتنش استقبال میکنیم و از آنها میآموزیم.
درس دوم: هرم مازلو را برعکس کنید!
هرم مازلو، یک نظریه انگیزشی در روانشناسی است. مازلو معتقد بود نیازهای انسان، سلسله مراتبی دارد. این تئوری به طور خلاصه میگوید ابتدا باید نیازهای زیستی ما مثل خوراک، پوشاک و مسکن برآورده شود، تا بتوانیم به دنبال امنیت برویم. سپس باید نیازهای دیگرمان مثل نیاز به روابط اجتماعی و احترام نیز ارضا شود، تا در آخر بتوانیم خلاقیت داشته باشیم!
اگر بخواهیم از دیدگاه مازلو به زندگی نگاه کنیم، در شرایط اضطرابزا نمیتوانیم خلاق باشیم؛ بلکه فقط باید به نیازهای اولیه فکر کنیم. در اینجاست که میگوییم، سعی کنید هرم مازلو را برعکس کنید؛ یعنی حتی زمانی که نیازهای اصلیتان برآورده نشدند، خلاق باشید. شاید تصور کنید چنین چیزی غیر ممکن است؛ اما در طول تاریخ کسانی بودهاند که این هرم را برعکس کردهاند. ونگوگ یکی از این افراد بود.
گفته میشود ونگوگ که امروزه نقاشیهایش صدها میلیون فروخته میشود، در گذشته فقیر بود. او به خاطر شرایط سخت مالی، گاهی چندین روز گرسنه میماند. جالب است بدانید که در چنین شرایطی پول قرض میکرد؛ اما با پول غذا نمیخرید و فقط رنگ و قلمو تهیه میکرد!
همانطور که ونگوگ خلاقیتش را نسبت به نیازهای زیستیاش اولویت قرار میداد، ما نیز میتوانیم این کار را انجام دهیم. با این روش میتوانیم در شرایط پرتنش خلاق باشیم و خودمان را از آن موقعیت نجات دهیم.
استراتژی گروهی
اضطراب جامعه را کم کنید!
تا به حال چیزی راجع به «تئوری بزها» شنیدهاید؟ شاید اسمش کمی برایتان عجیب باشد؛ اما این تئوری، حقیقت جامعه امروزی ما است. تئوری بز میگوید، وقتی یکی از بزها به یک جهت حرکت میکند، بقیه بزها نیز به دنبال او میروند؛ با این که نمیدانند آن مسیر درست است یا نه!
متاسفانه ما انسانها نیز در شرایط پراضطراب، دقیقا از تئوری بزها پیروی میکنیم. زمانی که با تشویش و نگرانی رو به رو میشویم، میزان زیادی کورتیزول در بدنمان ترشح میشود. کورتیزول نیز باعث میشود فقط به دنبال بقا باشیم؛ در نتیجه چیزهای دیگر از جمله خلاقیت در ذهنمان خاموش میشوند. وقتی خلاقیتمان از بین برود، فقط دنبالهرو یکدیگر میشویم تا از خطر فرار کنیم.
نمونه تئوری بزها را میتوانیم در شرایط پرتنش جامعه خودمان ببینیم. زمانی که همه ناگهان دلار میخرند؛ در واقع احساس خطر کردهاند و برای رهایی از خطر، دنبالهرو یکدیگر هستند. شاید بپرسید چطور میتوان جلوی این اتفاق را گرفت؟در پاسخ باید گفت ما دو گروه افراد را در جامعه داریم.
گروه اول
نمیتوانند در شرایط اضطرابزا خلاق باشند؛ در نتیجه فقط از دیگران تقلید میکنند. این افراد برای خلاقیت به امنیت روانی، شغلی و خانوادگی نیاز دارند. متاسفانه این امنیتها در جامعه ما کم است.
گروه دوم
همواره به دنبال تغییر مثبت هستند. این گروه نمیپرسند چگونه با اضطراب مقابله کنیم؛ بلکه جسورانه با آن روبهرو می شوند. از این افراد انتظار میرود یک محیط امن بسازند تا گروه اول بتوانند در این محیط فعالیت کنند.
اگر جزو گروه دوم هستید، میتوانید با کارآفرینی و رهبری، این چتر امن را برای افراد جامعه بسازید. وقتی شما به کاهش اضطراب جامعه کمک کنید؛ در واقع به کاهش اضطراب خودتان هم کمک کردهاید. همانطور که توضیح دادیم اضطراب قابل اشاعه است؛ بنابراین اضطراب کمتر در جامعه به نفع تک تک ما خواهد بود.