رضا غیابی در سال ۲۰۱۴، مقالهای انگلیسیزبان با عنوان «هرم مازلوی سر و ته» منتشر کرد. این مقاله به خاطر عنوان عجیب و نظریه جدیدش که خلاقیت را از نان شب واجبتر میدانست، توجه سر رشتهداران علوم جامعهشناسی و مدیریت را به خود جلب کرد.
غیابی در یک لایو اینستاگرامی، میهمان خسرو رونق شد تا درباره این مقاله صحبت کنند. در ادامه میتوانید این لایو ۴۵ دقیقهای را تماشا کنید. به علاوه در این مطلب، خلاصه محتوای لایو و نظریه هرم مازلو وارونه را آماده کردهایم. اگر هم میخواهید مستقیم به نسخه اصلی و انگلیسیزبان مقاله دسترسی داشته باشید، اینجا کلیک کنید.
هرم مازلو چیست؟
اجازه دهید قبل از این که هرم مازلو را وارونه کنیم، حالت طبیعی آن را بشناسیم. مازلو یک روانشناس و جامعهشناس بود که تلاش کرد تمام نیازهای انسان را در قالب یک هرم شرح دهد. این هرم از پنج طبقه تشکیل میشود که به اعتقاد مازلو برای رسیدگی به نیازهای طبقات بالای هرم، ابتدا باید نیازهای طبقات پایین ارضا شوند.
اولین لایه هرم مازلو، «نیازهای زیستی» مثل خوراک، پوشاک و مسکن است. پس از ارضای تمام این نیازهای زیستی، انسان نیاز دارد از تداوم آنها هم مطمئن شود؛ به این ترتیب به طبقه دوم نیازها میرسد. در این طبقه که «نیاز به امنیت» نامیده میشود، افراد سعی میکنند سرمایهگذاریهای زندگیشان را غنی کنند.
دو لایه بعدی به ترتیب، «نیازهای اجتماعی» و «نیاز به احترام» هستند. برای ارضای این نیازها، انسان باید احساس کنترل و مدیریت را تجربه کند؛ یعنی بتواند راههای درست و غلط را به اطرافیانش نشان دهد. پس از ارضای تمام این چهار لایه پیشین، انسان به لایه آخر یعنی «خلاقیت و خودشکوفایی» میرسد.
طبق نظریه مازلو، ارضای نیازهای زیستی، ایمنی، اجتماعی و احترام، پیشنیاز رسیدن به خلاقیت محسوب میشوند. بر اساس این دیدگاه افرادی که به نیازهای اولیه دسترسی نداشته باشند، توانایی خلاقیت هم ندارند!
بسیاری از برنامهریزیهای کلان اقتصادی و اجتماعی نیز طبق همین نظریه مازلو تدوین میشوند؛ برای مثال میتوانیم به نواحی فقیر جهان مثل زاغهنشینهای هند یا آفریقا اشاره کنیم. قدرتهای بزرگ سعی میکنند ابتدا در این نواحی شرایط مناسب برای تغذیه، رشد و تحصیلات کودکان را فراهم میکنند، تا بتوانند در آینده از قدرت خلق آنها سود ببرند. آنها در واقع این کار را به چشم یک بیزینس مدل در نظر میگیرند که ROI یا بازگشت نرخ سرمایه بالایی دارد.
ایده هرم مازلو سر و ته چیست؟
تاریخ به ما نشان میدهد، بعضی افراد توانایی واژگون کردن هرم مازلو را دارند. طبیعتا قشر مردم عادی، به سادگی قادر به انجام چنین کاری نیستند؛ اما قشر الیت یا نخبگان جامعه، ثابت کردهاند که از عهده این کار برمیآیند. اگر بخواهیم یک مثال تاریخی بزنیم، میتوانیم از ونگوگ بگوییم. نقاشی که در زمان حیاتش فقیر بود؛ اما پس از مرگش آثار او صدها میلیون دلار به فروش رسید.
وضعیت مالی ونگوگ آنقدر نابسامان بود که مجبور میشد از برادرش پول قرض بگیرد؛ البته تمام پولها را خرج خرید لوازم نقاشی میکرد. او حتی اکثر مواقع روزه میگرفت تا نیازی به مواد خوراکی هم نداشته باشد. برادرش برای او شرط میگذاشت که فقط در صورتی بهش پول قرض میدهد که آن را خرج خورد و خوراکش کند. ونگوگ به برادر نگرانش قول میداد؛ اما هرگز عمل نمیکرد! عشق این هنرمند نابغه به نقاشی چنان بود که باعث میشد به راحتی از نیازهای زیستیاش بگذرد، تا نیاز به خلاقیتش را ارضا کند.
حتما نیاز نیست راه دوری برویم، مثالهای دیگری نیز از کشور خودمان و در همین زمانه وجود دارند. رضا پاکروان یکی از همین اشخاص مثال زدنی است. او در گذشته در زمینه بورس در شهر لندن به فعالیت میپرداخت و یک موقعیت شغلی ایدئال داشت.
آقای پاکروان حاضر شد از موقعیت شغلی قبلیاش کنارهگیری کند و به سمت علاقهاش یعنی گردشگری برود. اکنون او یک رکورد دار گینس در زمینه سفر است! به وضوح میبینیم که رضا پاکروان از طریق رها کردن شغلی که تامینکننده نیازهای زیستی و ایمنیاش بود، هرم مازلوی خود را واژگون کرد.
چطور ما هرم مازلو را برای خودمان تغییر دهیم و وارونه کنیم؟
آدمی همواره به دنبال تغییر است. این میل ابدی به تغییر، از ذات انسان سرچشمه میگیرد. قدما و عرفا این تمنای تغییر را «نفس ملهمه» مینامیدند؛ یعنی صدایی که از درون مدام انسان را به پیشرفت و دگرگونی دعوت میکند.
از دیدگاه رشدی نیز یکی از اولین لذتهایی که کودک تجربه میکند، زمانی است که میفهمد میتواند در محیط تغییر ایجاد کند؛ مثل زمانی که با کشیدن یک خط روی دفتر نقاشی، کودک به اوج احساس هیجان و لذت میرسد. از دیدگاه عرفانی و رشدی که بگذریم، باید به سراغ دیدگاه مدیریتی برویم.
در علم مدیریت به طور کلی ۸۵۰ ماتریس و مدل وجود دارد که هر مدیری برای تصمیمگیری، باید بر آنها مسلط باشد. از این ۸۵۰ مدل، ۳۲ الی ۳۳ تای آنها برای تغییر هستند. از این ۳۲ الی ۳۳ مدل نیز هفت الی هشت موردشان میتوانند تقریبا روی اکثر تغییرات تاثیر بگذارند. رضا غیابی در مقالهاش با عنوان هرم مازلو سر و ته، این هشت مدل را شرح میدهد. در اینجا نیز دو مدل را که در هر شرایط اقتصادی و اجتماعی به شما کمک میکنند را توضیح میدهیم.
فرمول ریاضی تغییر (change formula theory)
برخلاف تصور عموم، تغییر صرفا یک مسئله انتزاعی نیست؛ بلکه این مفهوم یک فرمول ریاضی هم دارد!
change formula theory : D × V × F > R
قطعا فرمول تغییر نیز مانند هر فرمول ریاضی دیگری نیاز به تحلیل دارد. در این فرمول D مخفف dissatisfaction یا نارضایتی، V مخفف Vision یا تصویرسازی، F مخفف first steps یا قدمهای اول و R مخفف resistance یا مقاومت است. به زبان ساده این فرمول میگوید برای ایجاد تغییر، باید سه عامل نارضایتی از وضعیت فعلی، تصویرسازی از آینده رویایی و قدمهای اولیه در کنار هم وجود داشته باشند.
رابطه بین این عوامل نیز ضرب است؛ زیرا اگر هر کدام از آنها صفر باشند، کل فرمول به هم میریزد. به علاوه مجموع ضرب این عوامل، باید بزرگتر از میزان مقاومت ما نسب به تغییر باشند! با توجه به این فرمول، متوجه میشویم چرا آن شنبه خیالی که میخواهیم در آن روز همهچیز را تغییر دهیم، هیچوقت نمیرسد. احتمالا یکی از مولفههای فرمول تغییرمان، صفر است!
وظیفهمحوری به جای انگیزهمحوری
یکی از بزرگترین اشتباهاتی که میتوانید مرتکب شوید، این است که بر اساس انگیزه زندگی کنید. انگیزه مانند آب نمک است؛ یعنی هرچه بیشتر آن را بنوشید، تشنهتر خواهید شد. اگر میخواهید موفق به تغییر شوید، نباید سوختتان در زندگی انگیزه باشد. یک سخنرانی انگیزشی ممکن است در لحظه شما را بسیار پرکار و فعال کند؛ اما اثرات آن به سرعت از بین خواهند رفت.
در نقطه مقابل انگیزه، وظیفه قرار دارد. شما باید رشد هدفمند کنید و برای رسیدن به این رشد، وظیفههایی دارید. وظیفه مانند انگیزه اثر شدیدی ندارد؛ اما مدوام است و تاثیرات طولانیمدت دارد. به جای این که با انگیزه در یک روز ۱۰۰ قدم حرکت کنید و باقی روزها ساکن باشید، بهتر است با وظیفه روزی یک قدم بردارید. حرکات یوزپلنگی را کنار بگذارید و مانند یک لاکپشت حرکت کنید؛ زیرا اگر سیستماتیک نشوید، حتی اگر با انگیزهترین فرد جهان هم باشید، بلاخره روزی نا امید خواهید شد.