تهران هنوز با انگارههای آغامحمدخانی زندگی میکند، انگارههایی که با آرزوهایش ناسازگار است. سرنوشت تهران را مانند هر ارگانیسم زنده و هوشمند دیگر؛ مفاهیم، چارچوبها و روش اندیشهورزیاش تعیین میکند. برای این شهر جوان؛ زمان خطیست، بین کار و بهرهوری ارتباطی وجود ندارد و میل ملوکانه موتور محرک توسعهاست.
آخرین فاتح بزرگ ایران، نظامی عملگرایی بود با این سه ویژگی مفهومی و پایتخت را برمبنای همین خرد عملگرایانه برگزید و ساخت. ما نیز همچنان تهرانیشدههایی هستیم با همان سطح خردمندی. عباراتی مانند مدیریت جهادی بهترین شاهد این عملگرایی کوتاهنگر است.
اول اینکه مدیر جهادی با انرژی مضاعف در نقطه بحران معبری برای برونرفت میسازد، اما همین میل به حل سریع مسئله، سبب میشود افق دید زمانی او محدود به آن نقطه و نقاطی در افق دید باشد و در درک پیامدهای غیرخطی تصمیمات خود عاجز باشد، تهران نمیفهمد فروش تراکم برای ساخت اتوبان صدر چرخههایی را برای ترافیک بیشتر فعال میکند و کمکی به حل مشکل ترافیک نمیکند. نمیفهمد مهاجرت به تهران پیامد نامحسوس سیاستهای افزایش رفاه روستایی برای پیشگیری از مهاجرت است. نمیتواند بین برجسازی در مسیر کریدورهای هوایی تهران و آلودگی هوا رابطه برقرار کند، میتواند بصورت جهادی تهران را تعطیل یا آبپاشی کند. ذهن عملگرای تهرانی مسئله را نقطهای روی یک خط دیده و حل میکند و حتی وقتی دوراندیش است، توان دیدن سایر چرخههایی را که بیرون از آن خط راه افتادهاند ندارد.
دوم اینکه این ذهن پیشامدرن همچنین از عقلانیت عملی محاسبه بهترین روش برای رسیدن به بیشترین نتیجه پایدار بیبهرهاست. بهرهوری برای او شعاری تبلیغاتیست. او یا تکلیفمدار است یا نتیجهگرا اما در هر دو صورت با فهم اینکه امکانهای متفاوتی برای عمل به تکلیف و یا رسیدن به نتیجه وجود دارد بیگانه است. ذهنی روایی که بتواند سناریوهای متفاوت و مطلوبیت هرکدام را محاسبه کند غایب است. آغاز، پایان و مسیر را میفهمد و حتی زیرکی به خرج میدهد اما از خود نمیپرسد چه مدلهای سیاستگذاری، کارفرمایی یا پیمانکاری برای مدیریت بحران آلودگی هوا، کرونا یا حتی ساخت و آبیاری فضای سبز در شهری کمآب وجود دارد آیا سناریوهای دیگری جز فیلتر کردن برای مدیریت فضای سایبر وجود دارد؟ و هرکدام چه مطلوبیتی دارند؟ او از سناریوپردازی تنها میانبر را خوب میفهمد.
و سوم در نهایت اینکه اسطوره حل مسئله برای تهرانی در تنور انداختن نانوا برای حل گرانی نان است، تهران برای میل ملوکانه احترام ویژهای قائل است و امیال ملوکانه- در هر سطحی- شهر را اداره میکنند. اگر میل شهروند مسافرت بخواهد،میرود. اگر مرکز خرید بخواهد توسعه میدهد و اگر دریاچه، خواهم ساخت. خاصیت میل ملوکانه عدم محاسبه هزینهست، پول سفر به فرنگ باید جور شود ولو با استقراض خارجی، مرکز خرید باید ساختهشود ولو به قیمت توسعه فرهنگ مصرفگرایی و نابود شدن فرهنگ مولد، دریاچه چیتگر ساخته می شود، اینکه اثر مثبت یا منفی بر اکوسیستم دارد خارج از خواست میل ملوکانه است.
ما در دوره مدرن و حتی از تاریخ معاصر خودمان نیاموختیم که امیال ملوکانه تبعات گرانی دارند. نیاموختیم چطور با مقید کردن امیالمان به قانون پیشرفت و آزادی را تضمین میکنیم و حتی ضامن آزادی در میل کردن قانون است. ما نتوانستهایم قانون را به قصد پایداری آزادیمان در میل کردن بنا کنیم و بعد با خیال راحت قانونی عمل کنیم و مطمئن باشیم میل ما و قانون تضادی با یکدیگر ندارند. قوانین شهری ما نسبتی با آزادی ندارند.قانون بهگونهای وضع شده که توجیهگر رخدادها باشد. حداکثر سرعت را طوری وضع میکنیم تا بتوان علت تصادفها را سرعت غیرمجاز اعلام کرد نه خرابی راه و اشتباه مهندسی شیب و پیچ. بهترین دستورالعملها و قوانین را برای مدیریت بحران مینویسم، دستورالعمل عالی توزیع واکسن اما آنچه مبنای عملمان میکنیم توافق یا تضاد میلهای ملوکانهمان است.
خلاصه آنکه ما عملگراییم اما اسیر ذهنی ساده که حتی زمانی که قصد حل مشکل میکند چرخههایی مخرب را به راه میاندازد و راهکارهای حل بحرانش خود بزرگترین بحرانهاست.