همهچیز از افکار ما نشات میگیرد. موفقیتها و شکستهای هر روزمان، به نوعی زاییده طرز فکرمان هستند. برای این که به هر هدف بزرگ یا کوچکی برسیم، ابتدا باید سبک فکریمان را با آن همسو کنیم؛ مثلا طرز فکر افراد موفق، ما را به شکوفایی میرساند.
رضا غیابی به دعوت کمپین افرا، درباره طرز فکر افراد موفق گفت و ایدههایی برای دستیابی به این سبک فکری مطرح کرد. او معتقد است که نخبگان و حرفهایها، از این ایدهها بسیار سود خواهند برد. اگر شما هم میخواهید از تمام ظرفیت وجودیتان در زندگی استفاده کنید؛ اما در طرز فکرتان مشکل دارید، پیشنهاد میکنیم این مصاحبه را ببینید. اگر هم اهل مطالعه هستید، به خواندن ادامه دهید و چکیده این مصاحبه را بخوانید.
۱. خودشناسی کنید و بین خود آرمانی و خود واقعی تمایز قائل شوید.
محدوده خودشناسی بسیار گسترده است. وقتی میگوییم خودشناسی، منظور این است که تمام جنبههای وجودیتان را کشف کنید. به طور مثال باید سلایق، علایق، پدیدههای انگیزهبخش، پدیدههای منقلبکننده، تخصص، مهارت و افرادی که با آنها زیست میکنید را به طور مشخص بشناسید. به علاوه باید بدانید که پشت هر کدام از جنبههای زندگیتان، چه معنایی نهفته است؟ کشورتان، سنتان و حتی شغل پدر و مادرتان، هر کدام معنایی دارند که باید درک کنید!
خودشناسی شما را به فهم عمیقی از داشتههایتان میرساند؛ در نتیجه میتوانید از داشتههایتان برای رسیدن به اهدافتان کمک بگیرید. یکی دیگر از فواید خودشناسی، این است که محدودیتهایتان را درک میکنید. با فهم محدودیتها، یک چهارچوب امن پیدا میکنید که بتوانید در آن خلاقیت به خرج دهید. طرز فکر افراد موفق هم دقیقا همینگونه است.
اگر در خودشناسی دچار اشتباه شوید، نه تنها برایتان فوایدی ندارد؛ بلکه پیامدهای منفی نیز خواهد داشت. یکی از اشتباهات رایج خودشناسی، این است که تصوری که از آینده خودتان دارید را به خود فعلیتان نسبت دهید. این همان تفاوت بین خود آرمانی و خود واقعی است. چنین طرز فکری اشتباه است و شما باید بتوانید به خوبی تفاوت بین کسی که در حال حاضر هستید و کسی که میخواهید در آینده باشید را تشخیص دهید.
۲. ایدههایتان را عملگرایانه طراحی کنید.
افراد زیادی از این که ایدههایشان عملی نمیشود، شکایت میکنند؛ در حالی که نمیدانند بین ایده تا عمل، باید کار کرد. ایده یک موجود انتزاعی است که باید به گونهای عملگرایانه طراحی شود؛ در غیر این صورت صرفا یک ایده باقی میماند!
شاید بپرسید چطور پس از ایدهپردازی، عملگرا باشیم؟ طرز فکر افراد موفق این است که شما برای عملگرایی، به دو مهارت نیاز دارید. اول؛ این که مغزتان را به گونهای تربیت کنید که در هر موقعیتی، فرمان مناسب را صادر کند. زمانی که لازم است به شما تشر بزند. در شرایط ضروری، شما را به کار ملزم کند. گاهی نیز تمام این دغدغهها را سرکوب کند و به شما فرصت تفکر دهد. باید بتوانید در مغزتان بین تمام این موقعیتها تعادل برقرار کنید.
دوم؛ باید به لایههای عمیق انگیزه نفوذ کنید. لایه سطحی انگیزه، شامل همان فعل و انفعالات شیمایی مغز مثل اکسیتوسین، دوپامین و سروتونین میشود. در لایه عمیقتر انگیزه به جای دیدگاه بیولوژیکی، از دیدگاه روانشناسی مازلو استفاده میکنیم. هرم مازلو پنج نیاز را معرفی میکند که بین تمام انسانها مشترک هستند. مازلو معتقد است این نیازها به ترتیب ارضا میشوند.
- نیازهای زیستی
- نیاز به امنیت
- نیاز به عشق و تعلق
- نیاز به احترام و عزتنفس
- نیاز به خودشکوفایی و خودانگیزشی
متاسفانه اکثر افراد در دو لایه اول، یعنی در نیازهای زیستی و امنیت متوقف میشوند؛ زیرا نیاز به امنیت بیانتها است. آدمی همیشه میخواهد برای کسب احساس امنیت بیشتر، به دستاوردهای بزرگتر و موقعیتهای بهتری برسد؛ در نتیجه هیچوقت به درستی، نیازهای دیگرش را برآورده نمیکند.
سوال اینجاست که چطور از دو لایه اول هرم مازلو فراتر برویم؟ جواب همان طرز فکر افراد موفق است! افراد موفق برای لذت زندگی نمیکنند. لذت نمیتواند یک هدف باشد؛ بلکه فقط یک ابزار بیولوژیکی است که به شما میگوید برای بقا چه کار کنید؟
زندگی برای لذت مانند این است که بگویید فقط برای لذت بردن از رانندگی سوار ماشین میشوید؛ در صورتی که باید مقصدی برای رفتن داشته باشید! افراد موفق با آگاهی از این موضوع، زندگی را صرفا یک لذت نمیبینند. آنها زندگی را یک فرصت و شانس میدانند که باید در آن برای باشعور شدن، پیدا کردن پاسخ سوالات کلیدی و فهم وظایفشان تلاش کنند. چنین اهدافی باعث میشود آنها ناخودآگاه از نیازها زیستی و امنیت عبور کنند و به خودشکوفایی و کمال برسند.
۳. با ارتباطات اجتماعی درست، فرصتآفرینی کنید.
آدمهای درست اگر کنار هم قرار بگیرند، یکدیگر را کامل میکنند؛ بنابراین هرگز نباید از شبکهسازی و ارتباطات اجتماعی سالم دوری کنید. برقراری روابط اجتماعی سودآفرین کار راحتی نیست. بعضی افراد در کل نمیتوانند با یکدیگر کار یا زندگی کنند. بعضی دیگر نیز با هم کار میکنند؛ ولی بینشان اعتماد وجود ندارد. گروهی هم به یکدیگر اعتماد میکنند؛ اما همکاریشان طوری است که باعث میشود هر دو شکست بخورند.
سوالی که پیش میآید این است که طرز فکر افراد موفق درباره ارتباطات اجتماعی چیست و چگونه از روابطشان سود میبرند؟ در پاسخ باید گفت آنها میدانند نباید به خاطر فرصتها، با یکدیگر رقابت کنند. فرصت پدیده محدودی نیست؛ بلکه با تعداد افرادی که به یک موقعیت افزوده میشوند، فرصتها نیز افزایش مییابند. شما هم باید سعی کنید در خانواده، سازمان، نهاد و حتی کشورتان از طریق تعامل درست با دیگران، فرصت بیافرینید.
۴. مبازه با حواسپرتیها را، مهمترین چالش زندگی در نظر بگیرید.
استفاده بهینه از زمان و غفلت نکردن از آن، مهمترین چالش زندگی است. همه انسانها باید با این مسئله رو به رو باشند که چطور به هر ثانیه زندگی معنا ببخشند و با حواسپرتیها مبارزه کنند. متاسفانه امروزه دنیا به سمت و سویی رفته است که عوامل حواسپرتی و غفلت از جمله رسانهها، تریبونهای بزرگ دارند.
اگر میخواهید با حواسپرتیها مبارزه کنید، چارهای ندارید جز این که طرز فکر افراد موفق را دنبال کنید. اگر سبک زندگی درستی داشته باشید، ناخودآگاه همیشه میدانید که در چه موقعیتی هستید و نمیتوانید دچار غفلت شوید.
یکی دیگر از راههای مبارزه با حواسپرتی، این است که خوشبین باشید. افراد خوشبین هیچ فرصتی را رد نمیکنند و زمان را از دست نمیدهند. در مقابل افراد بدبین، فرصتهایی را از دست میدهند که ممکن است زندگیشان را دگرگون کند.
۵. هرم نیازهای مازلو را معکوس کنید.
طرز فکر افراد موفق این است که چون شرایط خوبی ندارم، خلاقیت میکنم تا بتوانم اوضاع را تغییر دهم! آنها منتظر نیستند تمام نیازهای زیستی، ایمنی، اجتماعی و احترامشان برآورده شود تا به خودشکوفایی برسند. این افراد سعی میکنند با خلاقیت، شرایط را برای ارضای سایر نیازهایشان مهیا کنند.
وقتی شما تمام روز را کار کنید و شب به اهداف مهمتان فکر کنید و خلاقیتتان را بیدار نگه دارید، میتوانی مطمئن باشید که خلق ارزش کردهاید. در مقابل اگر صرفا روزها را کار کنید و شبها را به استراحت بپردازید، نمیتوانید سبک زندگی کارآفرینی داشته باشید.