پرش به محتوا
رضا غیابی؛ یک فرصت‌آفرین
  • سرآغاز
  • سرآغاز
درباره رضا غیابی
  • بیوگرافی
  • سوابق حرفه‌ای
  • بیوگرافی
  • سوابق حرفه‌ای
  • رخدادها
  • رخدادها
نوشتارها
  • یادداشت‌ها
  • جستارها
  • کتاب‌ها
  • یادداشت‌ها
  • جستارها
  • کتاب‌ها
از دیگران
  • اندیشه غیابی در نوشتار دیگران
  • گواه عملکرد
  • اندیشه غیابی در نوشتار دیگران
  • گواه عملکرد
گفتارها
  • سخنرانی‌ها
  • مصاحبه تصویری
  • مصاحبه صوتی
  • مصاحبه مکتوب
  • سخنرانی‌ها
  • مصاحبه تصویری
  • مصاحبه صوتی
  • مصاحبه مکتوب
دیدارها
  • یاران فرصت‌آفرین
  • صبحانه‌های فرصت‌آفرین
  • یاران فرصت‌آفرین
  • صبحانه‌های فرصت‌آفرین
  • ارتباط
  • ارتباط
فارسی
English
سرآغاز
از دیگران
اندیشه غیابی در نوشتار دیگران
نخبگی و نخبه‌پروری در آیینه‌ی صلح

نخبگی و نخبه‌پروری در آیینه‌ی صلح

اندیشه غیابی در نوشتار دیگران

یادداشت دکتر امیر جعفر محلاتی به بهانه «بیانیه نخبه اندیشی»

تاریخ انتشار: 17 دی 1400

نگارنده: دکتر امیر جعفر محلاتی (فیلسوف، صلح‌پژوه و استاد کالج اوبرلین)

نخبگی و نخبه‌پروری در آیینه‌ی صلح

نخبگی و نخبه‌پروری در آیینه‌ی صلح

شاعرِ پارسی‌گوی قرنِ 11 ق، کلیمِ کاشانی، در شعری مهم که در حافظه‌ی پارسی‌زبانان مانده است، ایّامِ عمر را دو روز دانسته؛ و از این دو روز:

یک روز، صَرفِ بستنِ دل شد به این‌وآن
روزِ دگر، به کندنِ دل زین‌وآن گذشت

این بیت، یکی از گزاره‌های دقیقِ روان‌شناختیِ انسان در همه‌ی اعصار است؛ زیرا هر انسانی، به‌طورِ دائم، در زندگی، میانِ دو دغدغه‌ی انفراد و تفاوت ازسویی، و شباهت و تعلّق ازسوی‌دیگر، دست‌وپا می‌زند. به‌دیگرسخن، آدمیان، مدام تلاش دارند که به خود و دیگران ثابت کنند که شخصیّتی منحصر و استثنائی و غیرِتکراری دارند؛ و ازسوی‌دیگر، تعلّقِ خود را براساسِ شباهت‌های حسّی و اندیشگی به گروهی دیگر از انسان‌ها، ابراز می‌کنند؛ زیرا بدونِ تعلّق و اشتراک و مشابهت، هویّت، غیرِقابلِ‌تعریف می‌شود؛ و آدمی، در برهوتِ تنهایی و انزوا می‌ماند. ازهمین‌رو، همه‌ی ما به انواعِ شیوه‌ها ابرازِ انواعِ هویّت می‌کنیم:

من ایرانی‌ام؛ من مسلمان‌ام؛ من از فلان‌تبارِ خانوادگی‌ام؛ و این سلسله‌سخن، در مهم‌ترین فرازش، به ضمیرِ «ما» می‌رسد. وقتی گفتیم ما، خود را در هویّتی جمعی منحل می‌کنیم؛ زیرا تعلّق، هم اُنس و هم امنیّت می‌آورد؛ و چُنین است که ایّامِ عمر، به‌گفته‌ی کلیم، علی الدوام صَرفِ پیوستن و گسستن می‌گردد.

واقعیّت این است که هیچ انسانی تکراری نیست؛ و باز واقعیّت این است که بدونِ تعلّق، انسانیّت نا ممکن می‌شود. این دو نکته، در سخنِ بزرگانِ علم و ادب و عرفان، بسیار آمده است. غزالی و ابن‌عربی، بر این باور بودند که انسانها در مرورِ آیاتِ الاهی، دائماً باید به اندیشه‌ها و مفاهیمِ جدیدی دست پیدا کنند؛ و اگر انسانی همه‌ی آیاتِ الاهی را مشابهِ فردِ دیگر، و حتی مشابه دیروز خودش بفهمد، خلقتِ خداوند را مهمل گذاشته است. این اندیشه‌ها، بی‌گمان در بزرگ‌داشتِ نخبگی و در ضرورتِ توسعه‌ی نخبگی است. بزرگانی دیگر هم‌چون ابوعلیِ مسکویه و راغبِ اصفهانی و ابوحیّانِ توحیدی و سعدی، اُنس‌ورزی و تعلّق و پیوستگی و معیّت را، جوهره‌ی انسانیّت می‌دانستند. شالوده‌ی این نهادها بر مشابهت‌ها و اشتراکاتِ حسّی و اندیشگی بنا شده است. فلسفه ـ‌که سوار بر عقلانیّت است‌ـ، بر اسبِ تنزیه و تمایز می‌راند؛ و عرفان ـ‌که سوار بر تعلّق است‌ـ، بر رواه‌وار تشبیه و معیّت سوار است. این‌هردو، به دو پاره‌ی جدانشدنیِ وجودِ معمّاگونه‌ی انسانِ واحد می‌پردازد؛ و هردو، اصالت دارد.

مسئله، درست همین‌جاست که هردو اصالت دارد؛ و مشکلِ جهانِ معاصر این است که در دعواهای جهانی بینِ نظام‌هایی که بر فرد گرایی افراطی تکیه می‌کنند و حکومت‌های تمامیّت‌خواهی که افراد را به‌زور در هویّت‌های ملّی، سیاسی، یا ایدئولوژیک منحل می‌کنند؛ دائماً و تقریباً در همه‌جا با درجاتِ قوی‌تر و ضعیف‌تر، حدّاقل نیمی از واقعیّتِ وجودیِ آدمی، موردِ مصالحه و انکار قرار می‌گیرد. همین انکارِ نهادینه است که منشأِ اغلبِ جنگ‌ها و تنازعاتِ بین‌المللی است. جنگ‌ها نیز، به‌نوبه‌ی خود، هم نخبگی را سرکوب می‌کند و هم جمع‌ها را متفرّق؛ و این دایره‌ی باطل، نه‌تنها از نفوس و تعدادِ آدمیان، بَل‌که از جوهره‌ی وجودی و امکانِ سعادتِ آن‌ها، قربانی می‌گیرد.

نگارنده را اندیشه بر این است که همه ژنها خوبند و هر انسانی و همه، دستِ‌کم در یک ساحت از ساحت‌های حسّی، هنری، اندیشگی یا رفتاری، وضعیّتِ نخبگی دارد؛ و هم‌زمان، دستِ‌کم در یک ساحت، به‌کلّی پرت و پیاده است. بخت امّا با کسانی است که در زمان و مکان و شرایطِ مساعد قرار گرفته و نخبگیِ خود را بروز داده‌ و حماقت های خود را پنهان داشته اند.

هویّت‌های جمعیِ تصنّعی زورمدار، از بیمِ فروپاشی، وجود و بروزِ نخبگان و نخبگی را برنمی‌تابد. درمقابل، تکیه‌ی افراطی بر نخبگی، جمع را پریشان می‌کند و کارخانه‌ی تنهایی‌ها و افسردگی‌ها است. 

به‌نظر می‌رسد راهِ‌حلِّ صلحِ پای‌دار، در درکِ هر دوپایه و دوپاره‌ی وجودِ آدمی، یعنی نیاز دوگانه او به بروز نخبگی وهمزمان به آزادی در پیوندهای اجتماعی و خصوصی نهفته است.

صلح و سعادت را در جایی جست‌وجو کنیم که جامعه و حکومت فرصتِ کشف و بروزِ استعدادها و نخبگی را برای همگان فراهم می‌کند؛ و درعینِ‌حال، فضا و فلسفه را برای بروزِ هویّت‌های جمعی، براساسِ محبّت و دوستی و اُنس، باز می‌گذارد. غالب دهلوی شاید با همین درک چنین سروده که:

وداع و وصل جداگانه لذتی دارند
هزار بار برو، صد هزاربار بیا 

اشتراک گذاری:

بازتاب: این نوشتار پاسخی است به...

«بیانیه نخبه‌اندیشی» خطاب به فعالان اندیشه و عمل

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط

مصاحبه مکتوب

رهاشدگی استارتاپ‌ها، مصاحبه رضا غیابی با ایرانین استارتاپ

یادداشت‌

تعرفه اینترنت و سناریوهای پیش‌رو

یادداشت‌

هوای آلوده، اقتصاد بحرانی

مشاهده بیشتر

در جریان باشید

با عضویت در خبرنامه‌ در جریان مسیر حرفه‌ای رضا غیابی قرار بگیرید. این خبرنامه پاسخ عمومی غیابی به این پرسش متداول است:‌ «چه خبر؟»

عضویت خبرنامه در لینکدین
تحلیل وقایع در اکوایران

این وب‌سایت توسط اندیشکده‌ی فرصت‌آفرین مدیریت می‌شود. بازنشر تمام مطالب با ذکر منبع بلامانع است.

رضا غیابی؛ یک فرصت‌آفرین
Search
  • سرآغاز
  • سرآغاز
درباره رضا غیابی
  • بیوگرافی
  • سوابق حرفه‌ای
  • بیوگرافی
  • سوابق حرفه‌ای
  • رخدادها
  • رخدادها
نوشتارها
  • یادداشت‌ها
  • جستارها
  • کتاب‌ها
  • یادداشت‌ها
  • جستارها
  • کتاب‌ها
از دیگران
  • اندیشه غیابی در نوشتار دیگران
  • گواه عملکرد
  • اندیشه غیابی در نوشتار دیگران
  • گواه عملکرد
گفتارها
  • سخنرانی‌ها
  • مصاحبه تصویری
  • مصاحبه صوتی
  • مصاحبه مکتوب
  • سخنرانی‌ها
  • مصاحبه تصویری
  • مصاحبه صوتی
  • مصاحبه مکتوب
دیدارها
  • یاران فرصت‌آفرین
  • صبحانه‌های فرصت‌آفرین
  • یاران فرصت‌آفرین
  • صبحانه‌های فرصت‌آفرین
  • ارتباط
  • ارتباط
فارسی
English