ماریآنتوانت؛ طبقهی بالای جنگل؛ و ایران…
با خواندن این یادداشت، متوجه داستان ماری آنتوانت، زندگی در طبقه بالای جنگل و روند افزایش تعداد میلیاردهای ایرانی میشوید. این سه چطور به هم ربط پیدا میکنند؟
«بیانیه نخبهاندیشی» خطاب به فعالان اندیشه و عمل
چند سال پیش در بازدید از «موزهی کومیتاس» ارمنستان، با مفهوم نسلکشی بیشتر آشنا شدم و دریافتم که یکی از معانی نسلکشی منکوب کردن و تضعیف نخبههای یک جامعه است. به همین دلیل پویشی شخصی را آغاز کردم و از خود و دیگران پرسیدم : «نخبه کیست؟»
استراتژی؛ پاسخی به همه چیز
آنقدر در مورد استراتژی نوشتهاند که تقریباً نمیشود چیز جدیدی در مورد آن گفت. در عوض میتوان آنچه موجود است را نوعی دیگر نگاه کرد. در این یادداشت کوچک که به درخواست یکی از دوستان نوشته شده، به طور بسیار خلاصه به بازگو کردن یکی از نگاههای عملگرایانه پرداخته شده است. استراتژی (یا راهبرد) از […]
ریشهی حسادت ناامیدیست
یااااافتم! یااااافتتتتتتتتم! صدای ارشمیدس که به یکباره از حمام عمومی بیرون دوید و در خیابانهای سیراکوزا این کلمات را فریاد زد، چند سال پیش در گوش نگارنده هم طنینانداز شد. زمانی که پس از نوشیدن قهوه با یکی از دوستان، قصد کردم تا از طریق رساندن وی به مقصدش، او را مشایعت کنم و از […]
چرکنویسی دربارهی غرور
از غرورم است که همین پیشنویس را مینویسم و چون هنوز نمیدانم که سر و ته دارد یا نه، آن را یک چرکنویس میدانم تا یک یادداشت درست و حسابی. گفتگوست با خودم و شما. پرسهی ذهنیست. کمتر میشود که من در برگزاری یک رویداد، همایش، کنفرانس و غیره نقش داشته باشم. مگر نور چشمم تداکستهران […]
اعترافات یک برونگرا
همسرم معتقد است که «دستاوردهای جهان را درونگراها میسازند و برونگراها پُز آن را میدهند!». میدانم که این یک جملهی افراطیست، اما به نظر من، او حق دارد. چون زندگی کردن با یک فرد به شدت برونگرا اصلاً کار آسانی نیست. او این استدلال را زمانی به کار میبرد که در حال شوخی کردن با […]
آیین یالا کردن: سنت ما برای آغاز خوب و فرجام بد!
بر اساس ویکیپدیا، واژهی «آیین» دلالت دارد بر کاری نمادین، متعارف و مرسوم در جامعههای انسانی که میتواند به یک مکتب فکری اشاره کند. من در عنوان این یادداشت از این واژه استفاده کردم تا در مورد یک مکتب فکری بنویسم که نام آن را «آیین یالا کردن» گذاشتم. یالا کردن، بیانگر حس بسیاری از […]
چند سطر در باب عشق
جایی خوانده بودم، یا شاید هم از یکی از سخنرانان تد شنیده بودم که «عاشق کسی بودن، یعنی قدرت اینکه نابودت کند را به او بدهی، و بعد به او اعتماد کنی این کار را نمیکند». امشب اما به ذهنم رسید که در کنار اعتماد، شاید مؤلفهی دیگری باشد که تعریف عملگرایانهتری از «عشق» بدهد. […]
مرثیهای برای تهران؛ شهری برای گذر…
یک چرخهی معیوب روز شنبه اول هفتهست، اما من در حال نوشتن این یادداشت. پس از نوشیدن قهوه صبحگاهی متوجه شدم که تمام جلسات روزم کنسل شدهاند و در طول هفته هم به غیر از چند جلسه، چیزی دایر نمیشود. همزمان همسرم هم که یک آموزشگاه موسیقی دارد با تلفن در حال مدیریت بحران و […]
بدانیم و آگاه باشیم که جغرافیا مهم است!
جغرافیا مهم است! قسمت قابل توجهی از اینکه ما حالمان این است، به این موضوع بر میگردد که ایرانیان «دلالمأب» و «راحتطلب» هستند.